English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
abrasive action اثر سایش
abrasive action اثر سائیدگی
Other Matches
abrasive سایا
abrasive گرد سنباده
abrasive پاک کننده
abrasive ماده سایا
abrasive سایا
abrasive سمباده
abrasive ماده ساینده
abrasive سوزش آور
abrasive تراشنده
abrasive ساینده
abrasive grit تراشه
abrasive grit خرده فلزات
abrasive paper کاغذ سمباده
abrasive paper کاغذ سنباده
abrasive soap صابون سایا
abrasive grit براده
abrasive cutting اره کاری [مهندسی]
abrasive compound مواد سایشی از جنس سیلیکات های آهن و آلومینیوم
abrasive cloth سمباده از جنس پارچه
abrasive resistance درجه سایش پذیری
abrasive hardness درجه سایش پذیری
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
abrasive tool ابزار برای سایش
abrasive tool سوهان
abrasive wheel چرخ سمباده
abrasive grit خاک اره
abrasive belt سنگ سمباده
abrasive belt نوار یا تسمه سنگ سمباده
abrasive cutting برش [مهندسی]
abrasive belt tension کشش تسمه سنگ سمباده
abrasive belt grinding سنگ سمباده نواری
abrasive belt grinder سنگ سمباده نواری
abrasive belt grinder دستگاه سنگ سمباده نواری
abrasive belt tension کشش تسمه
abrasive cutting machine دستگاه برش
abrasive cutting wheel تیغ اره گرد
appropriate action اقدام مقتضی
self action عمل فی نفسه
out of action از نبرد خارج شده
right of action حق اقامه دعوی
right of action حق طرح دعوی در دادگاه
right of action حق طرح دعوی دردادگاه
right of action حق ترافع
out of action خارج ازنبرد
course of action روش انجام کار
out of action خراب
down [out of action, not in use] <adj.> ازکارافتاده
down [out of action, not in use] <adj.> خراب [ازکارافتاده]
immediate action عکس العمل فوری
action بازی
immediate action عملیات فوری
self action خود عملی
containing action عملیات احاطهای بازدارنده
out of action غیر فعال
course of action راه کار
action کنش
action جریان حقوقی تعقیب
action تمرین
action سهم سهام شرکت
action پیکار
action عامل
action فرمان حاضر به تیر
action کار اقدام
action جنگ عملیات
action اقامهء دعوا
action طرز عمل
action کردار
action کار
action عمل
action فعل اقدام
action رفتار
action جدیت
action جنبش حرکت
action جریان
action اشاره
action تاثیر اثر جنگ
action نبرد
action اشغال نیروهای جنگی
action گزارش وضع
action عملیات جنگی
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action اثر
action عمل انجام شده
action خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action انجام کاری
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action لیست امکانات
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action اقدام
action جنبش
action اژیرش
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action جنگ
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
quantum of action مقدار اثر
quantum of action کوانتوم اثر
mine action عمل مین
quantum of action ثابت پلانک
quick in action چابک
quick action عمل انی ماسوره
quick in action فرز
radius of action شعاع عمل
quick action عمل ضربتی انی
quantum of action کوانتوم کنش
quick in action جلد
preventive action اقدامات تامینی
preventive action اقدامات احتیاطی
mass action قانون اثر جرم
mass action عمل کلی
impact action عمل انفجار نیروی ترکش
inductive action اثر القاء
local action تخلیه موضعی باتری
legal action اقدام قانونی
killed in action کشته
killed in action کشته جنگی
killed in action تلف شدن در جنگ
mine action عمل کردن به صورت مین
locking action اثر سدکنندگی
prepare for action حاضربه جنگ کردن
prepare for action حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action دعوی اعاده مالکیت
possessory action دعوی مالکیت
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action طرح عملیات
personal action دعوی شخصی
personal action دعوی منقول
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
impluse action انتخاب شماره
radius of action برد عملیاتی هواپیما
speed of action درجه تندی
secondary action انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action عملوکارصنعتی
action replay پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
speed of action سرعت حرکت
action of wind حرکتجریانباد
action lever اهرم حرکتدستگاه
zone of action منطقه عملیات یکان
zone of action منطقه عمل
wounded in action زخمی عملیات زخمی جنگی
He is a man of action. مردعمل است
action architecture [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
speed of action سرعت انتقال
speed of action زرنگی [چابکی]
speed of action چالاکی
speed of action چابکی
speed of action فرزی
speed of action تندی
to be out of action [because of injury] غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
wounded in action زخمی شده در جنگ
vexatious action دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
shock action عمل غافلگیری
scene of action صحنه جنگ یادرگیری
scene of action صحنه عملیات
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action عمل غیر ارادی
recourse action رجوع به دادگاه
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action دعوی غیر منقول
radius of action ناحیه رانندگی
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action عمل شوک
vexatious action دعوی ایذائی
to rouse to action بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action بکاربرانگیختن
to bar one from his action بازداشتن کسی از کاری
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action اموال دینی
splitting a cause of action تجزیه دعوی
social action اقدام اجتماعی
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
radius of action شعاع اثر
concerted action عمل مشترک
biocidal action عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
automatic action ناهشیارکاری
antisubmarine action مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action عمل ضد زیردریایی
angle of action زاویه عمل
action tendency گرایش به عمل
action system نظام عمل
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station محل جنگ
bring an action against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
bringing an action اقامه دعوی
capillary action اثر مویینگی
column action عمل ستونی
civil action دعوی مدنی
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
civic action امور عام المنفعه
civic action عملیات مردم یاری
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action حق بالقوه
chos in action حق دینی
characteristic action عامل مشخصه
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement دستورالعمل اقدام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com