English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
absolute value function تابع قدر مطلق [ریاضی]
Search result with all words
complex absolute value function تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
Other Matches
absolute غیر مقید
absolute آزاد از قیود فکری
absolute خالص
absolute مجرد
absolute کامل قطعی
absolute خود رای
absolute مستقل
absolute غیر مشروط
absolute مطلق
absolute zero صفر مطلق
absolute دایره نامحدود
absolute value قدر مطلق
absolute value ارزش مطلق
absolute value مقدار مطلق
absolute کامل
absolute ازاد
absolute استبدادی
absolute <adj.> صرف نظرنکردنی
absolute <adj.> ضروری
absolute <adj.> غیر مشروط
absolute <adj.> لازم الاجرا
absolute <adj.> حتمی
absolute <adj.> واجب
absolute <adj.> حیاتی
absolute <adj.> مطلق
absolute value قدر مطلق [ریاضی]
absolute <adj.> چاره نا پذیر
absolute <adj.> غیر قابل امتناع
absolute <adj.> خالص
absolute <adj.> اجتناب ناپذیر
absolute scale مقیاس دمای مطلق
absolute vacuum خلاء مطلق
absolute scale مقیاس مطلق
absolute filter صافی میکرونی صافی میکروسکپی
absolute frequency فراوانی مطلق
absolute humidity رطوبت مطلق
absolute frequency بسامد مطلق
absolute height ارتفاع نسبت به سطح دریا
absolute gravity سنگینی مطلق
absolute filter صافی صد در صد
absolute paths مسیر نسبت به یک مبنا
absolute dry کاملا" خشک
absolute dud گلوله اتمی عمل نکرده
absolute efficiency کارائی مطلق
absolute energy انرژی مطلق
absolute error خطای مطلق
absolute sensitivity حساسیت مطلق
absolute error اشتباه مطلق تیراندازی
absolute temperature دمای مطلق
absolute ether اثر مطلق
absolute drought خشکی مطلق
absolute unit واحد مطلق
absolute monopoly انحصار مطلق
absolute paths مسیر مطلق
absolute priority اولویت مطلق
absolute movement حرکت مطلق
absolute nullity بطلان مطلق
absolute price قیمت مطلق
absolute permeability نفوذپذیری مطلق
absolute pitch زیر و بمی مطلق
absolute potential پتانسیل مطلق
absolute poverty فقر مطلق
absolute pressure فشار مطلق
absolute monarchy سلطنت مطلقه
absolute methanol متانول مطلق
absolute joystick سکان هدایت مطلق
absolute judgment قضاوت مطلق
absolute legal or dominion exercise ofthe power property controlover
absolute legal قاعده تسلیط
absolute liability بدهی مطلق
absolute limen آستانه مطلق
absolute threshold آستانه مطلق
absolute loader بارکننده مطلق
absolute luminosity درخشندگی مطلق
absolute magnitude قدر مطلق
absolute magnitude قدر حقیقی
absolute measurement اندازه گیری مطلق
absolute discharge آزادی مطلق
monarchy absolute حکومت سلطنتی مطلقه واستبدادی
absolute error اشتباه مطلق
absolute accommodation انطباق مطلق
absolute address نشانی مطلق
absolute address برنامه ای که بخشی از کد را در حافظه اصلی بار میکند
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
absolute address اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
absolute address بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
absolute address وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
absolute address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
absolute address مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
absolute address برنامه کامپیوتری نوشته شده به کد مطلق
absolute majority اکثریت مطلق
absolute velocity سرعت مطلق
unattainbility of absolute zero دسترس ناپذیری صفر مطلق
mean absolute deviation انحراف میانگین
decree absolute حکم نهائی دادگاه
It is an absolute chaos. همه رشته کارها از دست در رفته است
absolute zero entropy انتروپی در صفر مطلق انتروپی صفر مطلق
absolute zaro صفر مطلق
absolute volume حجم مطلق
absolute volue مقدار مطلق قدر مطلق
absolute volue ارزش مطلق
absolute viscosity گرانروی مکانیکی
absolute viscosity گرانروی مطلق
absolute viscosity لزجت مطلق
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
absolute address مقدار یک خطا بدون توجه به علامت
absolute address آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیله ای دستیابی دارد
absolute address آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که فقط به یک محل دستیابی دارد
absolute code برنامه نویسی مطلق
absolute coding برنامه نویسی مطلق
absolute configuration پیکر بندی مطلق
absolute coulomb کولن مطلق
absolute deficiency نقص مطلق
absolute deficiency عدم کارائی مطلق
absolute density چگالی مطلق
absolute deviation انحراف مطلق
absolute deviation انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
absolute champion قهرمان مطلق شطرنج
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
absolute advantage برتری مطلق
absolute alcohol الکل مطلق
absolute altimeter دستگاه ارتفاع سنج هواپیما
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
absolute altitude ارتفاع مطلق
absolute altitude ارتفاع هواپیمانسبت به سطح زمین
absolute artesian well چاه ارتزین مطلق
absolute authortity اختیار مطلق
absolute authortity اقتدار مطلق
absolute address آدرس مطلق
multiple absolute prediction پیش بینی چند متغیری مطلق
absolute temperature scale مقیاس مطلق
instrument for absolute measurement دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
absolute temperature scale مقیاس دمای مطلق
approximate absolute temperature دمای مطلق تقریبی
absolute system of units دستگاه احاد مطلق
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
absolute boiling point دمای جوش مطلق
absolute cell reference رجوع مطلق سل
absolute electrical units واحدهای الکتریکی مطلق
absolute ethyl alcohol اتیل الکل مطلق
absolute humidity of gas رطوبت مطلق گاز
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
absolute index of refraction ضریب مطلق شکست
absolute specific gravity سنگینی ویژه مطلق
absolute refractory period دوره بی پاسخی مطلق
absolute refractive index ضریب شکست مطلق
absolute reaction rate سرعت واکنش مطلق
absolute system of electrical units دستگاه مطلق یکان های الکتریکی
even function تابع زوج
function خاصیت وجودی
function کارایی
function وفیفه عمل کردن
function فعالیت
function دستورالعمل
function تابع [ریاضی]
zero of a function ریشه تابع [ریاضی]
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
NOT function معادل تابع NAND
NOT function مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
function کارویژه
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
zero of a function صفر یک تابع [ریاضی]
NOR function = مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
function عمل کردن کارکردن
function ایفاء
function کارکرد
function وفیفه
function کار
function ماموریت عمل
function مقام
function وفیفه داشتن
function ایین رسمی
function نقش
function عمل
to function as something به کار رفتن به عنوان چیزی
neither nor function تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
function پیشه
function فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function انجام عمل به درستی
function مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function کار کردن
function طرزکار تابع
function مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
function مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
function سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
OR function پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
function چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
function تابع
utility function تابع کاربردی
transfer function تابع انتقال
total function تابع کامل
work function انرژی خروج
work function انرژی ازاد در ترمودینامیک
work function تابع کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com