English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English Persian
active homing guidance هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
Other Matches
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
homing لانه گروی
homing mine مین ارتعاشی
homing mine مین مجاورتی
homing station رادارهای کنترل هوایی
homing mine مین حساس به انعکاس امواج
homing phase مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
homing station ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
homing torpedo اژدر تعقیبی
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
homing adaptor تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
homing pigeons کبوتر خانگی
homing pigeons بازگشت کبوتر
homing pigeon کبوتر جلد
homing pigeon کبوتر خانگی
homing pigeons کبوتر جلد
homing pigeon بازگشت کبوتر
homing station رادارردیاب
infrared homing head سرردیاباشعهمادونقرمز
guidance هدایت
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance راهنمایی
guidance دستورالعمل راهنما
guidance راهنما رهبری
guidance رهنمود
guidance راهنمای طرح ریزی راهنمایی
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
turn off guidance هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
planning guidance راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
educational guidance راهنمایی اموزشی
commander's guidance دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
laser guidance سیستم هدایت لیزری
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
laser guidance هدایت لیزری بمب یا موشک
vocational guidance راهنمایی شغلی
turn off guidance راهنمای تاکسی کردن هواپیما
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
pathfinder guidance هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
child guidance clinic درمانگاه راهنمایی کودک
self active فاعل در نفس خود
active عامل
active ساعی
active هدف فعال خط مشی فعال
active نظامی کادر
active یکان کادر
active موثر
active کارگر
active فعال کنشی
active فعال
active حاضر بخدمت
active دایر
active تنزل بردار
active باربح
active معلوم
active متعدی مولد
active کنش ور
active کنش گر
active اژیر کنشی کاریک
active کاری
active مشغول یا در حین کار یا در حین استفاده
active اطلاعات را رد و بدل میکند
active دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
active فایلی که روی آن کار انجام میشود
active اکتیو
active پرتحرک
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
active status خط مشی فعال توپخانه
active stock موجودی فعال
active stock موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
active therapy درمان فعال
active vocabulary واژگان فعال
active power توان موثر
active sonar ردیاب فعال
active sonar رادار دریایی فعال
active program برنامه فعال
active site محل فعال
active site موضع فعال
active sodomy بچه بازی
active rope طناب اصلی کوهنوردی
active sodomy لواط
active program برنامه دائر
active sodomy لواطه
active sonar سونار فعال
active window پنجره فعال
active zone of well حوزه فعال چاه
active zone of well حوزهای که چاه را تغذیه میکند
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
verb active فعل متعدی
optically active فعال نوری
the active voice فعل معلوم
the active voice معلوم
radio active دارای تشعشع اتمی
radio active رادیواکتیو
verb active فعل معلوم
active tracking مولدردیاب
politically active از لحاظ سیاسی پرتحرک
an active debt بدهی با ربح
an active man مرد کاری
an active man مرد ساعی
an active remedy چاره موثر
active force نیروی فعال
an active volcano اتشفشان در حال کار یاروشن
an active remedy درمان کاری
active service خدمت زیر پرچم
active cell سلول فعال
active cell سل فعال
active cell خانه کاری
active center مرکز فعال
active centers مراکز فعال
active component مولفه موثر
active conductor سیم برق دار
active current شدت موثر
active database پایگاه دادههای فعال
active defense پدافند عامل
active defense دفاع عامل
active device دستگاه فعال
active device دستگاه کنشی
active duty خدمت کادر ثابت
active carbon کربن فعال
active storage گنجایش مفید
active capacity گنجایش مفید
active service خدمت کادرثابت
active a ccount حساب متحرک یا جاری
active absorption جذب فعال
active aircraft هواپیمای فعال
active aircraft هواپیمای درگیر در رزم
active algolagnia ازارگری جنسی
active analysis تحلیل فعال
active area ناحیه فعال
active army ارتش کادر
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active avoidance اجتناب فعال
active balance مانده فعال
active balance موازنه مثبت
active balance مانده مثبت
active duty ارتش کادر
active officer افسر کادر ثابت
active hydrogen هیدروژن فعال
active index ایندکس فعال
active index شاخص فعال
active installation تاسیسات فعال
active installation قسمت فعال
active lines خطهای فعال
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
active material ماده موثر
active material مواد عامل
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
active mine مین فعال
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
active officer افسر کادر
active file فایل فعال
active file پرونده فعال
active element عنصر کنشی
active element عنصر فعال
active element مولفه موثر
active element عنصر عمل کننده
active emf نیروی برق رانی موثر
active plate صفحه موثر
active element عنصر عامل
active earth pressure رانش محرک خاک
active earth pressure رانش موثر خاک
active acoustic torpedo اژدر صوتی عامل
active participial abjective صفت اسم فاعلی
active duty for training اموزش زیر پرچم
active participial abjective اسم فاعلی که بطورصفات بکار رود
active earth pressure فشار عامل خاک
active earth pressure رانش کاری خاک
active federal service قسمت کادر
the active powers of the mind قوای عامله متحر
active labor force نیروی کار فعال
surface active agents مواد فعال در سطح
active federal service خدمت کادر
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy سیاست مالی فعال
active air defense پدافند عامل هوایی
command active sonobuoy system وسیله اکتشاف زیردریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com