English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
activity ratio نسبت فعالیت
Search result with all words
file activity ratio نسبت فعالیت پرونده
Other Matches
activity قسمت یکان
activity وفیفه
activity ماموریت عمل
activity سازمان
activity اکتیوایی
activity بخش
activity فعال یا مشغول بودن
activity کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activity بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activity چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
activity روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activity رکورد فعالیتهای انجام شده
activity زنده دلی
activity کار چابکی
activity فعالیت
self activity فعالیت خود بخود
activity کار
activity کنش وری
activity cycle چرخه فعالیت
major activity شعبه اصلی
low activity فعالیت پایین
aman of activity مردجدی
activity wheel گردونه فعالیت
activity time مدت زمانی که شروع و ختم هرفعالیت در یک شبکه اجرائی مشخص میکند
activity time زمان هر فعالیت
activity sampling نمونه گیری از فعالیت
optical activity فعالیت نوری
activity quotient بهر فعالیت
activity of soil فعالیت خاک
activity light چراغ فعالیت
activity designator شاخص فعالیت یکان یا قسمت
major activity قسمت عمده فعالیت عمده
naval activity یکان دریایی
auxiliary activity فعالیت فرعی
business activity فعالیت بازرگانی
activity coefficient ضریب فعالیت
class i activity فعالیت امادی طبقه 1
class i activity اجرای اماد طبقه 1
transshipment activity سیستم حمل و نقل سطح مملکتی سازمان حمل و نقل در سطح وزارت دفاع
class ii activity فعالیت امادی طبقه 2
class ii activity اجرای اماد طبقه 2
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
critical activity فعالیت بحرانی
random activity فعالیت تصادفی
aman of activity مردکاری
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
activity rate نرخ فعالیت
activity chart نمودار فعالیت
activity catharsis پالایش عملی
activity analysis تحلیل فعالیت
activity drive سائق فعالیت
force activity designator شماره ترتیب فعالیت یکان
gross motor activity فعالیت حرکت عمده
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
ratio نسبیت
in the ratio of به نسبت
ratio ضریب
ratio نسبت معین وثابت
ratio قسمت
ratio سهم
f ratio بهر اف
one to zero ratio نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
ratio بهر
t ratio بهر تی
ratio نسبت
ratio نسبت یک عدد به دیگری
t ratio نسبت تی
mole ratio نسبت مولی
moduler ratio نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
mobility ratio نسبت تحرک
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
void ratio درجه تخلخل
viscosity ratio نسبت گرانروی
operating ratio نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio نرخ عملیاتی
operating ratio نسبت عملیاتی
velocity ratio نسبت سرعت
poisson's ratio ضریب پواسون
work ratio نسبت کار به استراحت
weight ratio نسبت وزن
impluse ratio نسبت ایمپولز
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
inverse ratio نسبت معکوس
void ratio نسبت منفذها
ionic ratio نسبت یونی
likelihood ratio بهر درست نمایی
liquidity ratio نسبت نقدینگی
liquidity ratio نسبتهای نقدینگی
liquidity ratio ضریب نقدینگی
voids ratio اندیس تهیگاهها
voltage ratio نسبت ولتاژ
magnetogyric ratio نسبت ژیرومغناطیس
magnification ratio ضریب تقویت
magnification ratio ضریب بزرگنمایی
poisson's ratio در چندی پواسون
price ratio نسبت قیمت
probability ratio بهر احتمال
reduction ratio ضریب تقلیل
saving ratio نسبت پس انداز
transformation ratio نسبت تبدیل
golden ratio نسبت طلایی [ریاضی]
selection ratio نسبت گزینش
selection ratio بهر گزینش
success ratio بهر موفقیت
sensitivity ratio نسبت حساسیت
settlement ratio نسبت نشست
sex ratio بهر جنسیت
shunt ratio نسبت شنت
slenderness ratio ضریب رعنائی
strength ratio نسبت استحکام
stress ratio نسبت تنش
reduction ratio نسبت کاهش
recycling ratio نسبت بازگردانی
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
progressive ratio نسبت تصاعدی
recycle ratio نسبت بازگردانی
golden ratio عدد فی [ریاضی]
ratio correlation همبستگی نسبتی
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
ratio decidendi مستنداصلی رای
ratio detector اشکارساز نسبت
ratio estimation براور نسبتی
ratio of transformer نسبت مبدل
transformer ratio نسبت مبدل
ratio print عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
ratio schedule مقیاس نسبتی
transmission ratio نسبت تبدیل جعبه دنده
absorption ratio ضریب جذب
concentration ratio نسبت تمرکز
concentration ratio نرخ تمرکز
contact ratio نسبت تماس
contraction ratio نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
control ratio نسبت فرمان
age ratio بهر سنی
correlation ratio بهر همبستگی
correlation ratio نسبت همبستگی
critical ratio بهر شاخص
current ratio نسبت جاری
current ratio وضعیت فعلی
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
cash ratio نسبت نقدینگی
compression ratio نسبت تراکم
compression ratio ضریب ترکم
absorption ratio ضریب درآشامی
abundance ratio نسبت فراوانی
abundance ratio فراوانی
aspect ratio نسبت صفحه
aspect ratio نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
aspect ratio نسبت تصویر
aspect ratio نسبت دید
bypass ratio نسبت کنارگذاری
absorption ratio نسبت جذب
cantilever ratio نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
impluse ratio نسبت ضربه
compression ratio ضریب تراکم
cut off ratio حداقل نرخ قابل قبول
deposit ratio نسبت سپرده
fineness ratio نسبت فرافت
glide ratio نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
feedback ratio نسبت پس خوراند
gyromagnetic ratio نسبت ژیرومغناطیسی
error ratio نسبت خطا
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
glide ratio نسبت سریدن
hit ratio نسبت اصابت
distribution ratio نسبت توزیع
image ratio نسبت تصویر
gear ratio نسبت چره دنده ها
impedance ratio نسبت امپدانس
feedback ratio نسبت فیدبک
labor capital ratio نسبت کار به سرمایه
lift drag ratio نسبت برا به پسا
benefit cost ratio نسبت فایده به هزینه
light output ratio توان نور
california bearing ratio توان باربری نسبی کالیفرنیا
capital job ratio نسبت سرمایه به شغل
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
variable ratio schedule برنامه نسبتی متغیر
vehicle mass ratio نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
capital output ratio نسبت سرمایه به تولید
water cement ratio نسبت اب و سیمان
wage profit ratio نسبت دستمزد به سود
voltage ratio of transformer نسبت ولت مبدل
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
acid test ratio ضریب قدرت پرداخت
acid test ratio تناسب درجه نقدینگی
ratio of specific heats نسبت گرمایی ویژه
california bearing ratio اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
aggregate cement ratio نسبت مواد سنگی به سیمان
air space ratio درجه تهویه خاک
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
fission to yield ratio توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
fission to yield ratio بازده اتمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com