Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 177 (8 milliseconds)
English	Persian
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
Other Matches
flowline	خط گردش
flowline	خط وطی که نشانههای فلوچارت را بهم وصل میکند تا جهت جریان در فلوچارت را نشان میدهد
flowline	خط جریان
flowline	خط مسیر
flowline	خط سیر
actual	حقیقی
actual	واقعی
actual	فعلی
actual self	خود واقعی
actual damage	خسارت واقعی
actual cost	هزینه واقعی
actual carrier	موسسه حمل و نقل واقعی
actual argument	نشانوند واقعی
actual expenses	مخارج واقعی
actual income	درامد واقعی
actual instruction	دستور العمل واقعی
actual investment	سرمایه گذاری واقعی
actual temperature	درجهدمایواقعی
actual velocity	سرعت واقعی
actual saving	پس انداز واقعی
actual resistivity	مقاومت حقیقی
actual price	قیمت واقعی
actual placement	قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
actual parameter	پارامتر واقعی
actual output	بازداده فعال
actual output	دبی موثر
actual neurosis	روان رنجوری واقعی
actual movement	حرکت حقیقی
actual loss	زیان واقعی
actual key	کلید واقعی
actual address	آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
actual address	کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
actual address	تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
actual address	دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
actual address	نشانی واقعی
actual load	بار واقعی
actual decimal point	نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual obligated space	محل یا جا در بارگیری دریایی
actual total loss	کل زیان وارده
actual state of affairs	وضع فعلی
actual state of affairs	اوضاع کنونی
actual state of affairs	اوضاع فصلی
actual water income	اب ورودی موثر
actual velocity of ground water	سرعت واقعی اب زیرزمینی
maximum	حداکثر
maximum	بیشینه
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	بیشین
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum value	مقدار حداکثر
maximum value	جریان بیشینه
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	بیشترین
maximum	ماکزیمم
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum price	حداکثر بها
maximum output	خروجی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum price	بیشینه بها
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum profit	حداکثر سود
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum range	بردنهایی اسلحه
relative maximum	حداکثر نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum work	کار حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum slope	حداکثر شیب
maximum slope	بیشترین شیب
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum demand	بار پیک
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum duration	زمان حداکثر
maximum current	جریان پیک
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum current	جریان حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
maximum demand	پیک بار
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum flood	سیل بیشینه
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum	حداکثر شدت
global maximum	حداکثر مطلق
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum available powere	توان حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum current relay	رله جریان زیاد
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum water level	بیشینه تراز
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum demand indicator	کنتور بار پیک
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum demand meter	تقاضاسنج
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
actual job [job held] [occupation held]	پیشه در حال حاضر نگه داشته شده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com