English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (4 milliseconds)
English Persian
aide-de-camp اجودان مخصوص
Other Matches
aide de camp اجودان مخصوص
aide اجودان تیمسار
camp پادگان اردو زدن چادر زدن
camp اردوگاه نظامی
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
camp خیمه سرا
camp چادر
camp اردو
camp اردوگاه
camp لشکرگاه
camp چادر زدن
camp اردو زدن
camp منزل کردن
refugee camp اردوگاه پناهندگان
to strike camp اردورابهم زدن
training camp اردوی امادگی
work camp اردوی کار
work camp محل کار زندانیان
prison camp زندان صحرایی
prison camp بازداشتگاه بیرون شهر
prison camp اردوگاه زندانیان
holiday camp تفریحگاهتعطیلی
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
summer camp پایگاهتابستانی
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
to skirt a camp از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
labor camp اردوگاه کار
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
concentration camp بازداشتگاه
concentration camp منطقه تجمع اسرا
concentration camp بازداشتگاه اسرا
concentration camp اردوگاه کار اجباری
concentration camp بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
boot camp اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
camp beds تخت خواب سفری
camp bed تخت خواب سفری
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
aides-de-camp اجودان مخصوص
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
base camp پایگاه مبنا
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
computer camp اردوی کامپیوتر
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
camp color پرچم کوچک اردوگاهی
camp color پرچم اردویی
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
camp chair صندلی تاشونده
flying camp اردوی سبک وسیار
vacation camp [American E] تفریحگاه تعطیلی
vacation camp [American E] پایگاه تابستانی
camp color party گروه پرچم
camp color party دسته پرچم یورتچی
two-burner camp stove اجاقدوشعله
single-burner camp stove اجاقپیکنیکیتکشعله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com