English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (7 milliseconds)
English Persian
air relief cock مجرای تهویه
Other Matches
cock کج نهادگی کلاه
cock-up سر در گمی
cock-up خر تو خر
cock خروس
cock پرنده نر
cock چخماق تفنگ
cock :مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
cock کج نهادن
cock چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cock مسلح کردن
cock-up شلوغی
cock یک وری کردن
to cock something up تباهی کردن
to cock something up بهم زدن چیزی
to cock something up زیرورو کردن چیزی
cock horse اسپ
cock horse اسب چوبی
cock pheasant قرقاول نر
cock loft اطاق زیرشیروانی
cock of the walk پهلوان میدان
cock fighting بهم انداختن خروسان
cock a hoop سرمست
cock boat کرجی کوچک
cock eyed لوچ
cock eyed احمق
cock eyed کودن
cock eyed ناجور
cock feather پر وصل به کمان
cock fight جنگ خروسان
cock fighting خروس بازی
drain cock لوله تخلیه
discharge cock شیر تخلیه
pete cock شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
pete cock شیربخار
sea cock شیر دریا
shuttle cock توپ بدمینتون
stop cock شیر بستن جریان اب
stop cock شیرسماوری
stop cock شیر
weather cock باد نما ادم دمدمی مزاج
cock-ups خر تو خر
cock-ups سر در گمی
pet cock شیر هوا
pet cock شیر بخار
moor cock خروس کولی
fighting cock خروس جنگی
game cock خروس جنگی
gauge cock اندازه نما
gland cock شیر جعبه اببندی
pete cock شیر هوا
hay cock کومه مخروطی از علف خشک علف
hay cock تل علف
hay cock پشته علف
heath cock خروس کولی باقرقره سیاه نر
hen and cock مرغ وخروس
cock-ups شلوغی
cock a hoop شادومغرور
cock a hoop لافزن
cock-a-hoop بادکنان
air cock شیر هواگیری
at half cock از بند دوم رد شده
cock-a-hoop شادی کنان
bibb cock شیر اب سرکج
turkey cock بوقلمون نر
half cock چخماق در حال نیم پا
cock-and-bull stories داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock and bull story چاخان
cock-and-bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story چاخان
oil drain cock شیر تخلیه روغن
cock-and-bull stories چاخان
cock and bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock a doodle doo نامی که بچه بخروس میدهد
cock a doodle doo قوقو
relief رفع نگرانی
relief کاهش
relief تحفیف
relief معافیت
relief رهایی
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief شکل فاهری و پست و بلندی
relief well چاه بارشکن
relief well چاه تخلیه
relief حجاری برجسته
relief نقشه برداری عوارض زمین
relief تسکینی
relief جانشین
relief امداد
relief کمک
relief تسکین
relief خط بر جسته
relief برجسته کاری
relief تشفی
relief اعانه
relief فراغت ازادی
relief راحتی
relief اسودگی
relief ترمیم اسایش خاطر
relief نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
relief گره گشایی جبران
relief well چاه فشارشکن
relief کم کردن
relief خلاص کردن
in relief بطور برجسته
by way of relief برای تنوع
in relief برجسته
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
by product cock oven plant محصولات فرعی کک سازی
half relief نیم برجسته
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
bas relief برجسته کوتاه
work relief استراحت توام با کار
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
terrain relief پستی وبلندی زمین
terrain relief شکل فاهری زمین
emergency relief رهایی از بلایا
relief [from pain] کاهش درد
relief [from pain] تسکین [درد]
high relief برجستگی زیاد
bas-relief برجسته کاری
basso relief برجسته کوتاه
bas-relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
relief fund وجوه اعانه
eleemosinary relief دستگیری خیر خواهانه یامجانی
debt relief صرف نظر از بدهکاری
debt relief بخشش بدهکای
tax relief کاهشمبلغمالیاتی
relief printing چاپگربرجسته
stucco relief گچبریهای برجسته
high relief نقوش برجسته
relief in place تعویض در محل
relief hole سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
narrative relief نقش برجسته توصیفی
relief emboss نقشه برجسته
relief emboss برجسته
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief angle زاویه خلاصی
relief angle زاویه ازاد
refugee relief کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
refugee relief نجات پناهندگان
mezzo relief نیم برجسته
narrative relief نقش برجسته روایتی
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
pauper relief اعانه
relief in place تعویض یکانها در محل
relief interval استراحت متناوب
relief map نقشه برجسته
high relief نقش تمام برجسته
shaded relief عوارض مشخص یا بسیارناهموار
low relief نقش نیم برجسته
pauper relief بینوایان
relief valve شیر خلاص
relief valve شیر فشارشکن
relief valve شیر اطمینان
relief time زمان استراحت
relief map نقشه برجسته نما
relief maps نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief of sentry عوض نگهبان
discomfort relief ratio بهر راحتی- ناراحتی
prossure relief valve شیر خلاص فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pressure relief valve دریچهتخلیهفشار
pressure-relief valve دریچهتخلیهفشار
air relief valve دریچههوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com