English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
alert station ایستگاه اماده باش
alert station ایستگاه اعلام خطر
Other Matches
alert هوشیار
alert موافب زیرک
alert پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alert پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alert تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert مراقب
alert به گوش
alert اعلام خطر گوش به زنگ هشیار
alert اماده باش
alert بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن
alert اعلام خطر اژیرهوایی
on the alert موافب
on the alert گوش بزنگ
alert گوش بزنگ
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state of alert وضعیت هوشیاری
state of alert وضعیت امادگی
deck alert اماده باش عرشه
deck alert حالت اماده باش در روی عرشه
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
alert box پنجره یا جعبه هشدار
airborne alert اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
ramp alert اماده باش روی رمپ
air alert اماده باش هوایی
ground alert اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
ground alert اماده باش زمینی هواپیماها
red alert آژیر خطر فوری
strip alert اماده باش 5 دقیقهای
red alert حالت آماده باش
strip alert اماده باش روی باند فرود
To keep ones ear to the ground . To be on the alert . گوش بزنگ بودن
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
station جا درحال سکون
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station ایستگاه رله مخابراتی
station درپست معینی گذاردن
station پست
station محل
station پاسگاه
station محل ماموریت
on station رسیدن به هدف
on station روی هدف
on station پروازهواپیما بالای هدف
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
station جایگاه
station مرکز
sub station پست فرعی
station وقفه
station سکون پاتوق
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
station موقعیت اجتماعی وضع
station رتبه
station مقام مستقرکردن
on station اماده باش بالای هدف
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station یا مقصد استفاده میشود
station استقرار یافتن
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
station پایگاه
station مستقرکردن
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station ایستگاه
relay station ایستگاه واسطه
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
relay station ایستگاه رله
induction station مرکز پذیرش
remote station ایستگاه دور دست
station bill جدول محلها
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
key station ایستگاههای کلید
slave station ایستگاه فرعی
remote station ایستگاه دوردست
remote station ایستگاه راه دور
repeater station مرکز تقویت کننده
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
naval station پایگاه دریایی
mobile station فرستنده متحرک
master station پست اصلی مخابرات
master station ایستگاه اصلی
pumping station تلمبه خانه
master station شاه ایستگاه
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
loading station ایستگاه بارگیری
railway station ایستگاه راه اهن
orienting station ایستگاه توجیه
reading station ایستگاه خواندن
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
observation station دیدگاه
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
station circle چرخههواشناسی
receiving station ایستگاهدریافت
passenger station ایستگاهمسافرین
local station ایستگاهکانونی
intercom station ایستگاهداخلی
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station ایستگاه ردیابی
work station محل کار
wireless station ایستگاه بی سیم
wireless station فرستنده
station entrance ورودیایستگاه
station platform سکویایستگاه
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
railway station ایستگاه قطار
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station حوزهرایگیری
coach station پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station ایستگاهزیرزمینی
transmitting station ایستگاهارسال
train station ایستگاهقطار
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
traverse station ایستگاه پیمایش
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping در خط نگهداشتن ناو
station house ایستگاه راه اهن
station house مرکزکلانتری
station house ایستگاه کلانتری
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
station model مدلهواشناسی
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station محل اعزام افراد
transfer station محل انتقال افراد
to station oneself مقیم شدن
to station oneself جا گرفتن
tide station ایستگاه جزر و مد
telephone station تلفن خانه
telephone station جایگاه تلفن
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
subscriber's station مرکز مشترک
station car اتومبیل استیشن
clearing station پست تخلیه بیماران
battle station پایگاه رزمی
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
astronomic station رصدخانه
ambulance station ایستگاه امبولانس
amateur station فرستنده تفننی
air way station خطوط هوایی
air way station ایستگاه کنترل
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
aileron station فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
aid station پست امدادی
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
battle station پایگاه جنگی
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
boat station جای خدمه قایق
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station محل گندزدایی
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
change of station انتقال تعویض محل خدمت
change of station تغییر محل ماموریت
central station نیروگاه مرکزی
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
broadcasting station ایستگاه رادیو
broadcast station ایستگاه فرستنده
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station محل جنگ
gas station پمپ بنزین
filling station پمپ بنزین
station wagons استیشن واگن
station wagons ماشین کبریتی
station wagon استیشن واگن
station wagon ماشین کبریتی
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
police station ایستگاه پلیس
police station مرکز پلیس
power station کارخانه برق
power station ایستگاه مولدنیرو
power station نیروگاه
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
station master رئیس ایستگاه
space station ایستگاه فضایی
space station پایگاه فضایی
fire station مرکز اتش نشانی
fire station اداره اتش نشانی
fire station پست اتش نشانی
fire station ایستگاه اتش نشانی
weather station ایستگاه هواشناسی
weather station ایستگاه هوا شناسی
police station کلانتری
climatological station ایستگاه هواشناسی
fiscal station تاسیسات سریال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com