English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English Persian
an abrupt answer جواب تند
Other Matches
abrupt سراشیبی ناگهان
abrupt پرتگاه دار
abrupt تند
abrupt بی خبر
abrupt جدا کردن
abrupt ناگهانی
abrupt درشت
an abrupt place با سراشیبی زیاد
an abrupt place پرتگاه
an abrupt departure عزیمت بدون تشریفات
an abrupt departure حرکت ناگهانی
right answer پاسخ درست
in answer to در پاسخ به
to answer in the a اری گفتن بله گفتن
to answer in the a پاسخ مثبت دادن
answer [to something] پاسخ [به چیزی] [راه حل]
an a answer پاسخ مثبت
answer : پاسخ دادن
answer جواب احتیاج را دادن
answer پاسخ به یک سوال
answer دفاع کردن
answer بکار امدن بکاررفتن
answer بدرد خوردن مطابق بودن
answer : جواب پاسخ
answer دفاع
answer جوابگو شدن
answer ضمانت کردن
answer جواب دادن از عهده برامدن
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answer پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answer زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer پاسخ
to be at a loss for an answer پاسخی نداشتن
i must answer for the damages ازعهده خسارت ان باید برایم
to frame an answer پاسخی را طرح کردن
glib answer پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
no answer [n/a] [in forms] بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
the answer is right under your nose <idiom> جواب مثل روز روشن است
Why don't you answer? چرا جواب نمی دهید؟
early answer پاسخ زود
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
the answer to the riddle حل این معما
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
The wrong answer. جواب غلط
A correct answer. جواب صحیح
answer key کلید پاسخها
the answer is in the negative پاسخ ان منفی است
question answer در صف گذاشتن
question answer صف بستن
question answer صف
question answer سئوال- جواب
originate answer مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
auto answer خود جواب
answer/originate دریافت / ارسال
answer/originate که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
answer/originate مثل مودم
answer/originate رسانه ارتباطی
answer pennant پرچم جواب
answer mode حالت پاسخ
answer mode حالت جواب
to definitive answer پاسخ قطعی
Please answer the telephone. لطفا" جواب تلفن را بدهید
Answer me this question. جواب این سؤالم را بده
A straightforward answer. جواب سر راست
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
To answer back. جواب دادن ( یکی بدو کردن )
whyŠthere is the answer در سر جواب
to press for an answer با صرار یا فشار پاسخ خواستن
reaction [answer, commentary] پاسخ
reaction [answer, commentary] نظر
to answer the call of nature <idiom> به توالت رفتن [اصطلاح روزمره]
The answer to fools is silence. <proverb> جوب ابلهان خاموشى است .
A logical remark has no answer. <proverb> یرف یساب جواب ندارد .
reaction [answer, commentary] رای
to fail to provide an answer درماندن در دادن پاسخ
to push for an answer [in reference to something] برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
voice answer back پاسخ سمعی
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
More money is not the answer to this problem. پول بیشتر حل این مسئله نیست.
auto answer indicator جوابگویاتوماتیکی
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
He was pressed for pressed for ad answer . به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Force is the answer to force. <proverb> جواب زور را زور مى دهد .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com