English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English Persian
annual report گزارش سالانه
annual report گزارش سالیانه
Other Matches
annual سالیانه
annual یک ساله
annual سالانه
annual payment قسط سالیانه
annual payment پرداخت سالیانه
annual leave مرخصی سالانه
annual increase افزایش سالانه
annual earnings عواید سالانه
annual earnings درامد سالانه
annual budget بودجه سالانه
annual income درامد سالانه
annual increase رشد سالانه
annual precipitation بارندگی سالیانه
semi annual ششماهه
annual training اموزش سالیانه
annual preciptation ریزش سالانه
annual rainfall بارش سالانه
annual storage مخزن سالانه
annual ring حلقهیکساله
annual wage دستمزد سالانه
annual accumulation of sediment سال اورد ته نشست
annual accumulation of sediment ته نشست سالانه
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
annual efficiency index شاخص کارایی سالانه خدمتی
annual payment factor ضریب بازپرداخت سالیانه
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
annual general meeting مجمع عمومی سالانه
annual patent fee حق الامتیاز سالانه
annual rate of growth نرخ رشد سالانه
average annual precipitation متوسط بارندگی سالینه
annual financial statement گزارش مالی سالانه
the report goes چنین گویند
report گواهی
report مدرک
report شهرت
report انتشار
report گزارش دیدبانی
report معرفی کردن خود
report خبردادن
report اطلاع دادن
report شایعه
report گزارش
report گزارش دادن
report صدا
report خبر
report صدای شلیک
report گزارش دادن به
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
situation report گزارش وضعیت
snap report گزارش فوری یا انی
report generator مولد گزارش
report generator گزارش زا
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
status report گزارش وضعیت
subemit a report گزارش دادن
submit a report گزارش دادن
self report inventories پرسشنامههای خودسنجی
school report گزارش اموزشگاه
schedule report گزارش زمانبندی شده
report generator تولیدگزارش
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
report program برنامه گزارش
report writer گزارش نویسی
report writer نویسنده گزارش
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report generator برای تامین گزارش کامل
report generator نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
survey report گزارش بازرسی
technical report گزارش فنی
to make out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to draw up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report for duty برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
viva report گزارش شفاهی
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
press report گزارش خبری
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
report cards کارنامه
error report گزارش خطا
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
feeder report گزارشات تکمیلی
feeder report گزارشات بعدی
final report گزارش نهایی
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report تعرفه خدمتی
flash report گزارش انی
flash report گزارش برق اسا
hot report گزارش مهم
hot report اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
draft report گزارش نیمه نهایی
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
an incomprehensive report گزارش کوتاه
command report گزارش فرماندهی
contact report گزارش اخذ تماس
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
detailed report گزارش مشروح
docking report گزارش تعمیر ناو
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
interim report گزارش پیشرفت کار
report card کارنامه
quarterly report گزارش سه ماهه
readiness to report حاضر جوابی
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
progress report گزارش پیشرفت کار
report file فایل گزارش
report generation گهارش زایی
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
report generation تولید گزارش
periodic report گزارش دورهای
of good report نیک نام
internal report گزارش داخلی
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
management report گزارش مدیریت
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
project technical report گزارش فنی پروژه
project technical report گزارش فنی طرح
report progarm generator زبان ار- پی- جی
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
weekly progress report گزارش هفتگی کار
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
practical extraction and report language زبان برنامه نویسی مفسر
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
to report somebody [to the police] for breach of the peace از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com