Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
Other Matches
anti-freeze
ضد یخ
anti-freeze
پاد یخ
anti-freeze
آبگونهی ضد یخ
anti freeze pump
پمپ ضد یخ
mixture
اختلاط
mixture
ترکیب امیزش
mixture
مخلوط
mixture
اشوره
mixture
امیزه مخلوطی
mixture
امیزه
mixture
امیخته
mixture
امتزاج
hc mixture
مخلوط هیدروکلرید یا گازخفه کن
mixture
بتن مخلوط کن
ternary mixture
مخلوط سه تایی
freezing mixture
نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
lean mixture
مخلوط رقیق
gas mixture
مخلوط گاز
frequency mixture
ترکیب فرکانس
heterogeneous mixture
مخلوط ناهمگن
mixture temperature
دمای اختلاط
mixture making
ترکیبسازی
mixture control
کنترل مخلوط
homogeneous mixture
مخلوط همگن
weak mixture
مخلوط ضعیف
best economy mixture
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
first fire mixture
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
best power mixture
نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
azeotropic mixture
مخلوط ازئوتروپ
azeotropic mixture
مخلوط همجوش
mud straw mixture
کاهگل
mixture of tar and bitumen
مخلوط قطران و قیر
automatic mixture control
کنترل غلظت اتوماتیک
gas air mixture
مخلوط بنزین و هوا
cold laid mixture
اسفالت سرد
air/fuel mixture
مخلوطهواوسوخت
fuel oil mixture
مخلوط روغن و سوخت
fuel air mixture ratio
نسبت مخلوط سوخت و هوا
to freeze out
ازکاروکسب انداختن
freeze-up
ماشین
freeze-up
یخزدگیرودخانه
freeze-up
لولهوغیره
freeze
حفظ توپ
freeze
ثابت نگاه داشتن
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
freeze
یخ زدگی
freeze
مسدود کردن
freeze
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze
فلج کردن فلج شدن
freeze
بی اندازه سردکردن
freeze
منجمد شدن
freeze
یخ بستن
freeze out
<idiom>
to freeze
احساس سردی کردن
to freeze
از سرما یخ زدن
freeze
افسردگی
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
freeze space
محوطه سردخانه
to freeze ones blood
خون در رگ کسی افسرده
freeze dry
خشک کردن
freeze drying
خشکاندن انجمادی
freeze space
انبارسردخانه
quick freeze
بسرعت سرد کردن
price freeze
تثبیت قیمت ها
wage freeze
انجماد دستمزد
deep freeze
فریزر
deep freeze
انبار کردن
deep freeze
به بعد موکول کردن
deep freeze
تعلیق
freeze-frame
قاب ایستایی
to freeze ones blood
کسیرازهره ترک کردن
freeze-frames
قاب ایستایی
freeze-frames
قاب ایستا
freeze-dried
عملفریزوخشککردنغذا
deep-freeze
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
deep freeze
به سرعت منجمدکردن
deep freeze
بستناک کردن
deep freeze
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
freeze-frame
قاب ایستا
deep freeze
بستناکگر
gas mixture shielded metal arc welding
جوشکاری قوسی با ماسک محافظ- مخلوط گاز
anti
مخالف علیه
anti
پاد
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-
به معنای "مخالف "
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti
ضد
anti
انتی
anti
در مقابل
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-pollutant
پادآلودگی
anti-histamines
آنتی هیستامین
anti-histamines
ضد هیستامین
anti-histamine
آنتی هیستامین
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine
ضد هیستامین
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-tank
ضد تانک
anti-clockwise
بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-aircraft
ضد هواپیما
anti-theft
دزدگیر
anti-moth
مواد ضد بید فرش
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-pollutants
پادآلودگی
anti thesis
برابر نهاد
anti cyclical
ضد دورهای
anti aircraft
پدافند هوایی
anti aircraft
ضد هوایی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti air
ضد هواپیمایی
anti matter
ضد ماده
anti tr switch
کلید ضد فرگیر
anti icing
ضد یخ
anti-social
ضد اجتماعی
anti g suit
لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti g suit
لباس ضد فشار ثقل
anti capitalist
ضد سرمایه داری
anti derivative
ضد مشتق
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
anti detonation
ضد بدسوزی
anti dumping
ضد دامپینگ
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti freezer
ضد انجماد
anti social
ضد اجتماعی
anti-Semites
مخالف اقوام سامی
anti particle
ضد ذره
anti semite
ضد یهود
anti thesis
نقیض
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
anti socialist
ضد سوسیالیستی
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
anti thesis
وضع مقابل
anti thesis
انتی تز
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti-Semites
ضد یهود
anti semitic
ضد یهودی
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti freezer
ضد یخ
anti-Semite
مخالف اقوام سامی
anti skid
ضد لغزش
anti-Semite
ضد یهود
anti semite
مخالف اقوام سامی
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti aircraft defense
پدافند ضد هوایی
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
anti-vibration handle
دستهضدلغزش
anti-tank rocket
موشکضدتانک
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
anti-skating device
دستگاهضدلفزش
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
anti comintern pact
...anti
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
anti knock property
درجه اکتان
anti knock property
خاصیت ضدضربه
anti menchanized defense
پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti skid protection
حفافت از لغزش
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
anti strokes line
خط انتی استوکسی
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti trust law
قانون ضد تراست
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti dazzle vizor
افتابگیر
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com