Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
anti strokes line
خط انتی استوکسی
Other Matches
strokes
زدن
strokes
تکان
strokes
ضرب حرکت
strokes
لطمه
strokes
ضربت
strokes
ضربه
strokes
ضربه با کنترل
strokes
راندن کمتر از فرفیت
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
1-ضخامت
strokes
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
strokes
لمس کردن دست کشیدن روی
strokes
نوازش کردن
strokes
فشار با پا
strokes
ضربه باکنترل
strokes
ضربه مهارشده
strokes
کورس
strokes
مرحله
strokes
ضربه زدن
strokes
زمان
strokes
کوبه
strokes
سرکش گذاردن
strokes
سکته
strokes
ضربه خفیف
finishing strokes
دست کاری نهایی
180 strokes a minute
۱۸۰ ضربه در دقیقه
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti
در مقابل
anti
ضد
anti
مخالف علیه
anti
انتی
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti-
به معنای "مخالف "
anti
پاد
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti dumping
ضد دامپینگ
anti-moth
مواد ضد بید فرش
anti derivative
ضد مشتق
anti cyclical
ضد دورهای
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
anti detonation
ضد بدسوزی
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti capitalist
ضد سرمایه داری
anti freezer
ضد یخ
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti air
ضد هواپیمایی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti aircraft
ضد هوایی
anti aircraft
پدافند هوایی
anti semitic
ضد یهودی
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti icing
ضد یخ
anti g suit
لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti g suit
لباس ضد فشار ثقل
anti freezer
ضد انجماد
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
anti-clockwise
بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-pollutant
پادآلودگی
anti-pollutants
پادآلودگی
anti-tank
ضد تانک
anti semite
ضد یهود
anti semite
مخالف اقوام سامی
anti matter
ضد ماده
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-Semite
ضد یهود
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines
آنتی هیستامین
anti-freeze
ضد یخ
anti-freeze
آبگونهی ضد یخ
anti-freeze
پاد یخ
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-histamine
ضد هیستامین
anti-histamine
آنتی هیستامین
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines
ضد هیستامین
anti-Semite
مخالف اقوام سامی
anti-Semites
ضد یهود
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti thesis
انتی تز
anti thesis
وضع مقابل
anti thesis
نقیض
anti tr switch
کلید ضد فرگیر
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti socialist
ضد سوسیالیستی
anti skid
ضد لغزش
anti thesis
برابر نهاد
anti particle
ضد ذره
anti-Semites
مخالف اقوام سامی
anti-aircraft
ضد هواپیما
anti social
ضد اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti-theft
دزدگیر
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
anti aircraft defense
پدافند ضد هوایی
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
anti comintern pact
...anti
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti skid protection
حفافت از لغزش
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti trust law
قانون ضد تراست
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti-skating device
دستگاهضدلفزش
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
anti-tank rocket
موشکضدتانک
anti-vibration handle
دستهضدلغزش
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
anti menchanized defense
پدافند ضد مکانیزه
anti freeze pump
پمپ ضد یخ
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
anti icing fluid
مایع ضد یخ
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
anti knock property
خاصیت ضدضربه
anti knock property
درجه اکتان
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti inflationary policy
ضد تورمی
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti induction cable
کابل ضد القا
anti dazzle vizor
افتابگیر
service anti gas respirator
ماسک ضد گاز
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
anti-torque tail rotor
دم چرخانضدلفزش
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
تماس خطوط
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line
حدود رویه
line
طرز
line
خط زدن
line
نسب
line
طناب خط
line
خط صف
line
صفی در خط
line
در سمت
line
سیم
line
جبهه جنگ
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
رشته
line
لاین
by line
خط فرعی راه اهن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
on line help
کمک مستقیم
line of d.
حد فاصل
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
by line
خط دوم یافرعی
line
محصول
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
سطر
line
: خط
o o line
خط دیدبانی سپاه
in line
همراستا
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
the line
صف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com