English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
area of operation منطقه عملیات
Other Matches
operation عملیات
operation دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation عمل کردن
operation عمل جراحی
operation کارکردن با یک وسیله
operation کار
operation گردش جنبش
operation عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation immediate اقدام سریع
co-operation کار مشترک
to come into operation قابل اجرا شدن
to come into operation کاربرد پذیر شدن
co-operation همکاری مشترک
to come into operation قانون شدن
operation سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation به اجرا
operation بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation کار کردن
not operation عمل نفی
not operation عمل نقض
operation به کارانداختن
or operation عمل یا
operation عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
either way operation ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
to come into operation قانونی درست شدن
to come into operation قابل اجراشدن
to come into operation بکار افتادن
to come into operation دایر شدن
come into operation قابل اجرا شدن
operation گردش
operation عمل جراحی عمل
operation وابسته به عمل عملکرد
operation گرداندن
operation اداره
operation بهره برداری
operation کارکرد
one way only operation عملکردتنها یک طرفه
operation عملکرد
operation عمل
one way only operation عملکرد فقط یک طرفه
pseudo operation شبه عمل
emergency operation بهره برداری اضطراری
pseudo operation عملواره
dagger operation عمل خنجری
conversational operation عملیات محاورهای
contouring operation فرم کاری
equivalence operation عمل هم ارزی
serial operation عمل نوبتی
emergency operation کارکرد
cycle of operation جریان عمل جنگ افزار
revenue operation عملکرد
destructive operation عملیات مخرب
rescue operation عملیات نجات
cycle of operation دوره عمل سلاح
dual operation عمل همزاد
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dyadic operation عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation عملکرد دوتایی
ready for operation اماده کار
dyadic operation عمل دوتایی
serial operation عملیات سری
contouring operation کار فرم دهی
telephone operation طرز کار تلفن کار تلفن
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
the four fundamental operation چهارعمل اصلی
boolean operation عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
boolean operation عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
boolean operation جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation عمل بولی
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
block operation عملیات بلوک
binary operation عملکرد دودوئی
telephone operation عملکرد تلفن
cesarian operation عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
synchronous operation عملیات همزمان
continous operation عملکرد پایدار
continous operation کار دائمی
concurrent operation عملکرد همزمان
concept of operation تدبیر عملیاتی
string operation عملیات رشتهای
computer operation عملیات کامپیوتر
boolean operation عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
computer operation عملکرد کامپیوتری
component operation عناصر عملیاتی
string operation عملکردرشتهای
surgical operation عمل جراحی
surgical operation دست کاری
symmetry operation عمل تقارن
synchronous operation عمل همگام
binary operation عمل دودوئی
external operation عملیات خارجی
monadic operation عملکرد یگانه
no operation instruction OPERATION NO
logical operation عملکرد منطقی
logical operation عمل منطقی
logic operation عمل منطقی
no operation instruction دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
off line operation عملکرد برون خطی
offline operation عمل برون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
limiting operation عملیات محدودکننده
one step operation عمل تک مرحله
online operation عمل درون خطی
nonidentity operation عمل ناهمانی
operation analysis تحلیل عملکرد
no address operation دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
majority operation عمل اکثریت
manual operation عمل دستی
monadic operation عملکرد تکین
molding operation قالب کاری
molding operation فرم کاری
milling operation فرزکاری
multijob operation عملیات چند کاره
n adic operation عمل N تاییN
n ary operation عمل N تاییN
method of operation عملکرد
method of operation طرز کار
method of operation روش کار
nand operation عمل نقیض و
nature of the operation ماهیت عملیات
manual operation عملیات دستی
operation analysis عمل کاوی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operation center مرکز عملیات
operation research پژوهش عملیاتی
operation research تحقیق درعملیات
global operation عملیات سراسری
furnace operation طرزکار کوره
furnace operation عملکرد کوره
parallel operation عمل موازی
parallel operation عملکرد موازی
parallel operation عملیات موازی
point operation عمل نقطهای
privieged operation عمل ممتاز
operation overlay کالک عملیاتی
operation overlay کالک عملیات
operation order دستورعملیات
operation code رمزالعمل
operation code رمز عمل
operation decoder عمل گشا
operation decoder عمل شناس
intruder operation تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
operation manager مدیر عملیات
operation map نقشه عملیاتی
operation map نقشه عملیات
indirect operation عملکرد غیرمستقیم
operation of contract نفوذ قرارداد
operation order دستور عملیاتی
illegal operation عملکرد غیر قانونی
external operation عملیات خارج از مملکت
operation code کد عملیاتی
unary operation عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation عمل یگانی
arithmetic operation عمل ریاضی
arithmetic operation عمل حسابی
arithmetic operation عمل محاسباتی
two way simultaneous operation عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
A surgical operation . عمل جراحی
unattended operation عملکرد بی مراقب
amphibious operation عملیات اب خاکی
binary operation عمل دوتایی [ریاضی]
operation keys کلیدهایعملیات
on line operation عمل درون خطی
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
unattended operation عملکردبی مراقب
unattended operation هملکرد مراقبت نشده
unattended operation سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
Operation room. اتاق عمل ( بیمارستان )
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
bi conditional operation عمل دوشرطی
auxiliary operation عمل کمکی
autonomous operation عملیات ازاد
autonomous operation عملیات مستقل
attended operation عملکرد با مراقب
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
transfer operation عمل انتقال
base operation عملیات پایگاهی
transformer operation عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
arithmetic operation عملیات حسابی
binary operation عمل دودویی
signal operation instruction دستور کار مخابرات
mode of operation [Technology] عاملیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com