English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
Other Matches
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army alpha test ازمون الفای ارتش
army beta test ازمون بتای ارتش
test battery مجموعه ازمون
general aptitude test battery مجموعه ازمون استعدادعمومی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی پیام
classification طبقه بندی
classification طبقه بندی رده بندی
classification عمل دسته بندی
classification دسته بندی
classification رده بندی
classification روش کلاس بندی
international classification of Diseases
tariff classification تعرفه بندی
classification chart نمودار دسته بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
classification chart نمودار طبقه بندی
accounting classification کد مالی
accounting classification طبقه بندی حساب
budget classification طبقه بندی بودجه
route classification طبقه بندی جاده ها
biological classification رده بندی زیستی
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
job classification طبقه بندی شغل
map classification طبقه بندی نقشه ها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
classification of soil طبقه بندی خاک
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
job classification طبقه بندی شغلی
rug classification طبقه بندی فرش
classification chart نموداررده بندی
classification yard line دو راهی
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
army جیش
army ارتش
army لشگر
army سپاه گروه
army دسته
army نیرو زمینی
army صف
army ارتش نیروی زمینی
the a of the army پیشرفت ارتش
army جمعیت
army corps سپاههای ارتش
army group گروه ارتش
standing army ارتش دائمی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army of occupation نیروی اشغال کننده
army depot امادگاه نیروی زمینی
army aviator خلبان نیروی زمینی
army corps سپاههای نیروی زمینی
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
standing army ارتش منظم
army forces نیروهای زمینی
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army regulation مقررات ارتشی
army of occupation نیروهای اشغالی
army regulation نظام نامه ارتشی
army of observation عده دیدبانی
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
standing army ارتش کادر ثابت
army corpa ستون
army corpa سپاه
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army of occupation نیروی اشغالگر
right wing of army جناح یمین
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
right wing of army پهلوی راست میمنه
regular army ارتش دائمی
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active army ارتش کادر
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army artillery توپخانه ارتش
army commander فرمانده ارتش
army base پادگان نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
army aviator خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army attache وابسته زمینی
army attache وابسته نظامی
army artillery توپخانه نیروی زمینی
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
field army ارتش رزمی
field army ارتش
Territorial Army ارتشتحتآموزشبریتانیا
field army ارتش صحرایی
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
to outflank an army گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
regular army ارتش منظم
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
to lead an army لشکر کشیدن
to serve in the army درارتش خدمت کردن
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
department of the army وزارت نیروی زمینی
conscript army ارتش سربازان وفیفه
to join the army به سربازی رفتن
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
the main army بخش عمده ارتش
army staff ستاد نیروی زمینی
army staff ستادارتش
army staff ستاد نظامی
army stores فروشگاه ارتش
regular army ارتش کادر ثابت
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army troops یکانهای رده ارتش
the losses of the army تلفات ارتش
the red army ارتش سرخ
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
army material program برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
left wing of army پهلوی چپ میسره
army service area منطقه عقب ارتش
army general staff ستادنیروی زمینی
army general staff ستاد عمومی ارتش
army service area منطقه سرویس نیروی زمینی
left wing of army جناح یسار
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army training program برنامه اموزش نظامی
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army postal clerk متصدی پست ارتشی
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
women's army corps قسمت زنان ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms army ارتش مرکب
women's army corps ارتش زنان
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
battery still دیگ تقطیر باتری
b battery باتری ب
h.t. battery باتری ب
h.b. battery باتری ا
battery ایراد ضرب و جرح
battery قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
battery گهواره یا سکوی استقرارلوله توپ
battery اتشبار
battery حمله با توپخانه ضرب و جرح
battery اتشبار صدای طبل
battery باتری
battery باطری
battery باطری برجک توپ
battery استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
battery که پس از قط ع کامپیوتر داده ها را برگرداند
c battery باطری شبکه
battery توپزن و توپگیر
battery وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند
battery که یک باتری پشتیبان دارد
battery of wells گروه چاهها
counter battery عملیات ضد اتشبار
battery oven کوره باتری
battery paint رنگ باتری
battery plate صفحه باتری
battery polarization قطبش باتری
battery output توان برونداد باطری
battery receiver رادیو باتری
battery resistance مقدار مقاومت باتری
battery solution محلول باتری
battery steamer کوره باتری بخاری
counter battery ضد اتشبار
battery switch کلید باطری
battery terminal قطب باتری
battery terminal ترمینال باطری
battery of generators مولدهای ردیفی
battery mounting پایه باتری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com