English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
assemblage of Order ستون بندی مختلط
Other Matches
assemblage جمع اوری اماد
assemblage جمع اوری
assemblage جمع اوری اقلام تدارکاتی
assemblage انجمن عمل سوار کردن
assemblage اجتماع
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
in order to ... تا [اینکه ]
out of order درهم برهم
out of order نادرست
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
order off حکم خروج
by order of حسب الامر
by order of فرمان
In this order. In this way. باین ترتیب
in order to ... برای [اینکه]
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
out of order خراب
in order that برای اینکه
in order درست
in order صحیح
to the order of در وجه
to the order of به حواله کرد
to the order of بحواله کرد
first order مرتبه اول
in order دایر
in order that he may go برای اینکه برود
in order that i may go برای اینکه بروم
out of order از کار افتاده
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
to order <idiom> به ترتیب
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
out of order <idiom> کارنکردن
in order that تا اینکه
re order سفارش دوم باره
second order مرتبه دوم
order ن
order سفارش دادن کالا یا جنس
order سبک معماری
order شیوه
order نظام معماری
order دستورالعمل دستور
order سفارش دادن دستور دادن
order مرتب کردن
order حکم
order حواله
order حواله کرد حواله کردن دستور
order نظم دادن
order فرمان نظم
order منظم کردن
order سفارش دادن تنظیم کردن
order نظم
order سفارش
order دستور
order دستورالعمل
order دستورعملیاتی
order دستور دادن
order ترتیب
order ترتیب انجام کار
order خرید سفارش خرید
order کد عمل
order راسته
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order امر
order دستور سفارش
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
order رتبه
order مرتبه
order دستور دادن سفارش
order سفارش دادن
review order لباس وتحملات سان
second order conditions شرایط مرتبه دوم
order format قالب دستور
second order factor عامل مرتبه دوم
order in council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
order in council تصویب نامه دولتی
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
second order conditions شرایط ثانوی
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
order cheque چک به حواله کرد
order cheque چک در نام فرد خاص
order of battle سازمان نیروهایا یکان
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
route order فرمان ستون راه رو
order code رمز دستور
order book دفتر سفارشات
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
public order نظم عمومی
partial order ترتیب جزئی
order of fire ترتیب احتراق موتور
order format قالب سفارش
order time زمان سفارش کالا
order off the field حکم خروج
order for goods سفارش کالا
order of the day دستور جلسه
order of fire ترتیب توالی اتش
order of the day معادل agenda
order of the day برنامه روزانه
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order of matrix مرتبه ماتریس
order of fire روش تیراندازی
order of discharge حکم برائت ذمه
provisional order دستور موقت اداری
processing of the order انجام سفارش
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order حواله پستی
place an order سفارش دادن
order of bankruptcy حکم ورشکستگی
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
pay order سندپرداخت حقوق
order of battle ترتیب نیرو
pay order لیست پرداخت حقوق
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of discharge حکم تصفیه
order of magnitude مرتبه بزرگی
second order reaction واکنش مرتبه دوم
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order سبک معماری فرانسوی
Doric Order سبک معماری دوریک
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
Attic Order ستون بندی آتنی
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
in order to prevent برای جلوگیری کردن
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
structure [first order] ساختار [ریاضی]
to order somebody back کسی را احضار کردن
to order somebody back کسی را معزول کردن
to order somebody back کسی را فراخواندن
in good order <adj.> منظم
in good order <adj.> مرتب
in good order <adj.> تروتمیز
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
good order خوش ترتیب [فلسفه]
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order دستور اگهی
trial order سفارش ازمایشی
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
transaction in order liability avoid to
to set in order منظم کردن
to set in order درست کردن
third order reaction واکنش مرتبه سه
the line is out of order سیم خراب است
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
superior order دستور مافوق
superior order امر مافوق
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order نظم ترتیب
word order ترتیب واژه ها
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
Bassae Order [معماری یونی یونان]
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order سازمانوساختاراجتماعی
postal order هزینهپستی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order ساختارقرمتی
points of order اخطار نظامنامهای
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
short order خوراکی که زود مهیا میشود
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
set in order مرتب کردن
dispatch order سفارش حمل سریع
disassembly order روش پیاده کردن وسیله
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
development order دستوربهبود اماد
development order دستور ساخت اماد
descending order ترتیب نزولی
delivery order حواله تحویل
delivery order دستورحمل
delivery order دستور تحویل کالا
decreasing order ترتیب کاهنده
daily order دستور روز
court order قرار صادره از دادگاه
conditional order سفارش مشروط
collection order دستور وصول
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
enforcement order دستور اجرا
set in order درست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com