Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
assembly order
دستور مونتاژ وسایل
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
Search result with all words
assembly order control number
شماره کنترل دستور کارتعمیر
assembly order control number
شماره کنترل تعمیراتی
Other Matches
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
assembly
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
assembly
محفل
assembly
نصب ساخت
assembly
گردایش
assembly
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
assembly
نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
assembly
نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembly
اجتماع انجمن
assembly
تولید
assembly
مونتاژ
assembly
مجلس
assembly
مجمع
assembly
همگذاری
assembly
گروه
assembly
هیئت قانون گذاری
assembly
شیپور جمع
assembly
تجمع
assembly
مجمع نشست
assembly
نقطه الحاق هوایی
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembly
شیپور خاموشی دستگاه مرکب
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
assembly
مجموعه یک واحد کامل ازچندین قطعه
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
assembly
تبدیل برنامه به کد ماشین
assembly
اسمبلی گردهمایی
assembly area
منطقه تجمع
assembly bench
میز مونتاژ
assembly fixture
تجهیزات مونتاژ
assembly instrudactions
مقررات یا دستورات نصب
assembly language
زبان همگذاری
ball assembly
توپمجمع
assembly list
سیاهه همگذاری
assembly listing
صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
assembly of notables
مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
assembly area
گمگاه
assembly language
زبان اسمبلی
assembly program
برنامه همگذاری
constituent assembly
مجلس موسسان
cell assembly
مجتمع یاختهای
consmtituent assembly
مجلس موسسان
cable assembly
کابل
cable assembly
مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
assembly tools
ابزار مونتاژ
assembly shop
کارگاه مونتاژ
assembly program
برنامه اسمبلی
assembly program
assembler
consultative assembly
مجلس شورا
national assembly
مجلس ملی
paragraph assembly
جمع اوری پاراگراف
pre assembly
نصب اولیه
major assembly
قسمت عمده دستگاه
major assembly
قطعه عمده
ready for assembly
اماده جهت نصب
riotous assembly
اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
legislative assembly
هیات مقننه
assembly lines
خط تولید
assembly lines
خط کلی
assembly line
تیمار خط
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
خط مونتاژ
assembly line
خط تولید
assembly lines
تیمار خط
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
خط مونتاژ
legislative assembly
مجلس شورای ملی
legislative assembly
مجلس قانونگذاری
instruction for assembly
مقررات نصب
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
final assembly
نصب نهایی
final assembly
مونتاژ نهایی
bridge assembly
برآمدگیسیمها
bridle assembly
کنترلوزنه
assembly line
خط کلی
needle assembly
مجمعسوزنی
spout assembly
سرشیرآب
tail assembly
قسمتهایدم
duplexing assembly
دستگاه دو راهه
critical assembly
ترتیب بحرانی
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
unlawful assembly
مجمع غیر قانونی
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
guard assembly
محفظه
guard assembly
الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
unit assembly
یک قطعه مجزا
house of assembly
مجلس درجه دوم قانون گذاری
gear assembly
مجموعه چرخ دنده ها
house of assembly
مجلس ایالتی
general assembly
مجمع عمومی
general assembly
مجلس عوام
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
national consulative assembly
مجلس شورای ملی
the national consultative assembly
مجلس شورای ملی
legislative body or assembly
هیئت مققنه
interchangeable end assembly
مجمعانتهاییمتحرک
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
assembly language instruction
دستورالعمل زبان اسمبلی
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
membership of legislative assembly
عضویت مجلس مقننه
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
object assembly test
ازمون الحاق قطعات
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
breechblock operating lever assembly
سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
order
نظم دادن
order
امر
order
دستور دادن سفارش
first order
مرتبه اول
re order
سفارش دوم باره
order
سفارش دادن
order
خرید سفارش خرید
order
حواله کرد حواله کردن دستور
order
حواله
out of order
<idiom>
کارنکردن
order
مرتبه
order
سفارش دادن تنظیم کردن
In this order. In this way.
باین ترتیب
order
نظم
order
رتبه
in order
دایر
order
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order
کد عمل
order
دستور
order
راسته
order
حکم
order
مرتب کردن
in order
صحیح
in order
درست
in order that
تا اینکه
in order that
برای اینکه
in order that he may go
برای اینکه برود
in order that i may go
برای اینکه بروم
order
ترتیب
order
ترتیب انجام کار
order
فرمان نظم
second order
مرتبه دوم
order
دستور دادن
order
دستورعملیاتی
order
دستورالعمل
order
سفارش دادن دستور دادن
order
دستورالعمل دستور
order
شیوه
to the order of
در وجه
to the order of
به حواله کرد
order
سبک معماری
order
سفارش دادن کالا یا جنس
to the order of
بحواله کرد
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
out of order
<idiom>
برخلاف قانون ،نامناسب
order
ن
out of order
از کار افتاده
order
[placed with somebody]
دستور
[ازطرف کسی]
order off
حکم خروج
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
out of order
نادرست
out of order
درهم برهم
order about
پیوسته پی فرمان فرستادن
by order of
فرمان
by order of
حسب الامر
out of order
خراب
order
سفارش
well-order
خوش ترتیب
[ریاضی]
in order to ...
برای
[اینکه]
order
دستور سفارش
to order
<idiom>
به ترتیب
in order to ...
تا
[اینکه ]
order
منظم کردن
order
نظام معماری
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
order of matrix
مرتبه ماتریس
review order
لباس وتحملات سان
order of magnitude
مرتبه بزرگی
order of fire
ترتیب احتراق موتور
second order conditions
شرایط ثانوی
order of fire
روش تیراندازی
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of discharge
حکم تصفیه
order of discharge
حکم برائت ذمه
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
pay order
سندپرداخت حقوق
route order
فرمان ستون راه رو
order of battle
سازمان نیروهایا یکان
order of battle
ترتیب نیرو
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
provisional order
دستور موقت اداری
partial order
پاره ترتیب
partial order
ترتیب جزئی
pay order
لیست پرداخت حقوق
processing of the order
انجام سفارش
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
payable to order
قابل پرداخت به حواله کرد
post order
حواله پستی
public order
نظم عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com