Dictiornary-Farsi | assistant chief of staff,g(civil affair | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 209 (10 milliseconds)

English	Persian
assistant chief of staff,g(civil affair	معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم


Search result with all words

assistant chief of staff	معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff	معاونت
assistant chief of staff, g	معاونت پرسنلی
assistant chief of staff, g	رکن یکم اداره یکم
assistant chief of staff, g (operations	معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations	رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc	معاونت اطلاعات
assistant chief of staff,g (intelligenc	رکن دوم اداره دوم
Other Matches

Chief of Staff	رئیس ستاد
joint chief of staff	رئیس ستاد مشترک
vice chief of staff	دستیاررئیس ستاد
deaputy chief of staff	رئیس رکن از رده سپاه به بالا
joint chief of staff	رئیس ستاد ارتش
vice chief of staff	جانشین رئیس ستاد
affair	عشقبازی
affair	کار
affair	امر
affair	کار و بار
To drag out an affair . To go on and on .	موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
love affair	سر و سرعاشقانه
love affair	عشق وعاشقی
love affair	معاشقه
to intervene in an affair	در کاری مداخله کردن
Pry not into the affair of others. <proverb>	در کار دیگران مداخله مکن .
A lucrative affair [deal]	لقمه چرب ونرم [کار یا معامله پردرآمد]
In is an affair of the heart . Love is blind .	کار کار دل است
The whole thing wI'll burst open some day . the whole stiking affair wI'll be exposed someday .	با لاخره یک روز گندش در می آید
assistant	نایب
assistant	دستیار
assistant	بردست ترقی دهنده
assistant	یاور
assistant	معاون
assistant <adj.>	کمک کننده
assistant <adj.>	بدرد خور
assistant <adj.>	به درد بخور
assistant <adj.>	کمک دهنده
assistant	همدست
assistant <adj.>	دارای مزیت
assistant	کمک
assistant coach	کمک مربی
assistant trainer	کمک مربی
assistant driver	شاگرد شوفر
assistant driver	کمک راننده
assistant navigator	کمک افسر راه
craftsman assistant	کارگر
assistant timer	زمانکمکی
script assistant	معاون برنامه نویسی
personal assistant	فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
shop assistant	دستیار مغازه دار
assistant prosecutor	دادیار
notary assistant	دفتر یار
water bailiff's assistant	دمبی ابیار
notary's public assistant	دفتریار
assistant scout mater	رسدیار
assistant secretary of the army	معاون وزیر نیروی زمینی
in chief	مخصوصا
chief	سر
chief	فرمانده
chief	پیشرو
chief	قائد سالار
chief	عمده
chief	مهم
chief	افسرفرمانده
in chief	بویژه
the new chief was a nothing	رئیس تازه یک ادم بی وجودی بود
chief	رئیس
chief suspect	آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
chief of police	رئیس شهربانی
chief of protocol	رئیس تشریفات
chief of state	رئیس دولت
chief programmer	سازمان برنامه نویسی
engineer in chief	سر مهندس
Chief Constable	فرماندهپلیس
sinister chief	منحنیابتدایی
chief engineer	سرمهندس
chief timekeeper	داورتایمنگهدار
chief rabbi	مجتهدیهود
chief of boat	فرمانده قایق
chief of boat	سکانی قایق
chief draughtsman	سرنقشه کش
dexter chief	سرقسمتراست
chief engineer	مدیر ماشین
line chief	افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
line chief	مکانیسین تعمیرات هواپیما
necker chief	دستمال گردن
necker chief	کاشکول نظامی
chief rabbi	خاخام باشی
chief negotiator	سرپرست مذاکرات
chief referee	سرداور
chief residence	مقرعمده حاکم نشین
commander in chief	فرمانده کل
thunder chief	نوعی هواپیمای یک موتوره وسوپرسونیک قابل حمل بمب اتمی
commander-in-chief	فرمانده کل
the chief justice	قاضی القضات
Chief Justices	رئیس دیوان عالی
Chief Justices	قاضی القضات
Chief Justices	قاضی اعظم
Chief Justices	رئیس دادگاه
Chief Justice	رئیس دیوان عالی
Chief Justice	قاضی القضات
commander in chief	فرمانده کل
commander in chief	فرمانده کل قوا سر فرماندهی
chief tomn	حاکم نشین
chief tomn	امیر نشین
commanders-in-chief	فرمانده کل
centre chief	مهاجممیانی
communication chief	رئیس مخابرات یکان
communication chief	رئیس ارتباطات
Chief Justice	رئیس دادگاه
Chief Justice	قاضی اعظم
section chief	رئیس قبضه
section chief	فرمانده رسد فرمانده قبضه
civil	غیرنظامی
civil	مدنی
civil	کشوری
civil	درونی
civil	شهری
civil	شخصی
civil	غیر نظامی
civil	داخلی حقوقی
civil	حقوق
civil	خدمات شهری
chief warrant officer	استوار یکم
the pro tem chief	رئیس موقت
air chief marshal	سپهبد هوایی
chief programmer team	سرپرست یک تیم برنامه نویسی
chief clerk of the court	مدیر دفتر دادگاه
lord chief justice	رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
chief petty officeer	ناو استوار یکم
chief of naval operations	فرمانده عملیات دریایی
chief petty officer	ناوبان دوم
chief army censor	افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
chief petty officer	ناو استوار یکم
civil time	زمان عرفی
civil time	ساعت معمولی
civil twilight	شفق و فلق غیرنظامی
civil time	ساعت محلی
civil engineer	مهندس راه وساختمان
civil partnership	شرکت مدنی
civil litigation	دادرسی مدنی
civil low	حقوق مدنی
civil proceedings	اقدامات حقوقی
civil low	سیستم حقوقی رم باستان
civil procedure	ایین دادرسی مدنی
civil procedure	اصول محاکمات حقوقی
civil works	امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
civil wrong	خطای مدنی
liberty civil	ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
civil servants	مستخدم یا کارمند دولت
civil divorce	موسسهایکهجنبهایالتیدارد
civil defence	موسسهآموزشدهندهمهارتهایرزمی
civil marriages	ازدواج محضری
civil code	قانون مدنی
civil marriage	ازدواج محضری
civil disobedience	مقاومت منفی و مسالمت آمیز
civil disobedience	نافرمانی شهروندان
code civil	قانون مدنی
civil year	سال عرفی
civil services	خدمات دولتی
civil liability	مسئوولیت مدنی
civil engineer	مهندس شهرسازی
civil servants	مستخدم کشوری
civil servant	مستخدم یا کارمند دولت
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
civil action	دعوی مدنی
civil servant	مستخدم دولتی
civil advisor	مستشار غیرنظامی
civil advisor	مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
civil affairs	امور غیرنظامیان
civil aircraft	هواپیمای غیر نظامی
civil appropriation	اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
civil servants	مستخدم دولتی
civil engineer	مهندس راه و ساختمان
civil engineers	مهندس راه وساختمان
civil engineers	مهندس راه و ساختمان
civil engineers	مهندس ساختمان
civil engineers	مهندس شهرسازی
civil engineer	مهندس ساختمان
civil engineering	مهندسی راه و ساختمان
civil servant	مستخدم کشوری
civil engineering	مهندسی ساختمان
civil law	حقوق مدنی
civil liberty	ازادی مدنی
civil wars	جنگ داخلی
civil affairs	عملیات مردم یاری
Civil Service	خدمات کشوری
Civil Service	خدمات اجتماعی
civil injury	اضرار مدنی
civil disturbances	اغتشاشات داخلی
civil department	تشکیلات کشوری
civil war	جنگ داخلی
civil disturbances	اغتشاشات غیرنظامی
civil defense	پدافند ازمناطق شهری
civil defense	پدافند غیر نظامی
civil liberties	ازادی مدنی
civil censorship	سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civil rights	حقوق اجتماعی
civil death	محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation	محرومیت از حقوق مدنی
civil rights	حقوق مدنی
civil liability	ضمان
civil defense	دفاع غیر نظامی
civil injury	خسارت مدنی
staff	تیر
staff	چوب بلند
staff	مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff	پرسنل
staff	1- ستاد 2- کارکنان