Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (2 milliseconds)
English
Persian
asynchronous admittance
گذرایی ناهمزمان
Other Matches
admittance
هدایت فاهری
admittance
گذرایی
admittance
ادمیتانس
admittance
پذیرش
admittance
ورود دخول
cyclic admittance
گذرایی حلقهای
complex admittance
گذرایی مختلط
input admittance
ادمیتانس اولیه
input admittance
مقدار هدایت طاهری اولیه
synchronous admittance
گذرایی همزمان
electrode admittance
گذرایی الکترد
to refuse somebody admittance to something
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
admittance ticket
بلیطورودی
input admittance of the tube
مقدار هدایت اولیه لامپ
effective output admittance
گذرایی موثر خروجی
effective input admittance
گذرایی موثر ورودی
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
asynchronous
1-روش ارسال سریع داده
asynchronous
غیرهمزمان
asynchronous
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
asynchronous
2-استاندارد CCITT , ANSI مربوط به ارسال خانه
asynchronous
در یک شبکه با استفاده از خانههای داده با اندازه ثابت
asynchronous
مداری که به کامپیوتر اجازه میدهد که دادههای سریال را به کمک دستیابی غیر همسان دریافت و ارسال کند
asynchronous
کامپیوتری که به شبکهای وصل است تا شماره گیری مودم ها را کنترل کند و به کاربران در فاصله دور اجازه استفاده از اتصال مودم و دستیابی به شبکه بدهد
asynchronous
ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
asynchronous
ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند
asynchronous
اسنکرون
asynchronous
ناهماهنگ
asynchronous
ناهمزمان
asynchronous
مختلف الزمان
asynchronous
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
asynchronous
اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
asynchronous
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
asynchronous
ناهمگام
asynchronous
غیرمعاصر
asynchronous
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
asynchronous transmission
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
asynchronous alternator
ژنراتور اسنکرون
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
asynchronous computer
کامپیوتر ناهنگام
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer
کامپیوتر غیرهمزمان
asynchronous control
کنترل ناهمگام
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
asynchronous impedance
ناگذرایی ناهمزمان
asynchronous motor
موتور ناهمزمان
asynchronous reactance
راکتانس ناهمزمان
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
three phase asynchronous motor
موتور اسنکرون سه فازه
asynchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی ناهمگام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com