Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (2 milliseconds)
English
Persian
atomic clock
ساعت اتمی
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
atomic
تجزیه ناپذیر
atomic
1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
atomic
اتمی
atomic
ساعت خیلی دقیقی که از تغییر انرژی اتم ها به عنوان مرجع استفاده میکند
atomic
ذرهای
atomic
مربوط به جوهر فرد
atomic
ریز
atomic
هستهای
atomic energy
انرژی اتمی
atomic number
عدد اتمی
atomic fallout
ریزه پرتوزا
atomic fission
شکافت اتمی
atomic units
یکاهای هارتری
atomic fusion
گداخت اتمی
atomic fusion
همجوشی اتمی
atomic interaction
بر هم کنش اتمی
atomic lattice
شبکه اتمی
atomic size
اندازه اتمی
atomic theory
فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
atomic structure
ساختار اتمی
atomic spectroscopy
طیف بینی اتمی
atomic size
اندازه اتم
atomic radius
شعاع اتمی
atomic radius
شعاع اتم
atomic polarization
قطبش اتمی
atomic reactor
واکنشگاه اتمی
atomic orbital
اوربیتال اتمی
atomic number
عدد پروتونی
atomic nucleus
هسته اتم
atomic mass
جرم اتمی
atomic time
زمان انفجار اتمی
atomic energy
تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
atomic energy
نیروی اتمی
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
atomic weight
جرم اتمی
atomic weapon
جنگ افزار اتمی
atomic absorption
جذب اتمی
atomic weight
وزن اتمی
atomic weight
wt.at :symb
atomic pile
واکنشگاه اتمی
atomic crystal
بلور اتمی
atomic bond
پیوند اتمی
atomic configuration
ارایش اتمی
atomic mass unit
واحد اتمی جرم
effective atomic number
عدد اتمی موثر
atomic underground burst
ترکش زیرزمینی اتمی
gram atomic weight
وزن اتمی به گرم
gram atomic weight
وزن گرمی اتم
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
atomic form factor
عامل شکل اتمی
atomic hydrogen welding
جوشکاری هیدروژنی
atomic form factor
ضریب پراکندگی اتمی
atomic air burst
ترکش هوایی اتمی
atomic scattering factor
ضریب پراکندگی اتمی
atomic scattering factor
عامل شکل اتمی
atomic power station
[plant]
نیروگاه هسته ای
linear combination of atomic orbitals
ترکیب خطی اوربیتالهای اتمی
international atomic energy agency
اژانس بین المللی انرژی اتمی
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
atomic hydrogen arc welding
جوش قوسی بوسیله اتم هیدروژن
three second clock
ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
four o'clock
گل لاله عباسی
four o'clock
لاله عباسی
four o'clock
ساعت چهار
clock
ساعت
the two o'clock d.
توزیع ساعت دو
clock
زمان سنج
clock
خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock
وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock
دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock
زمانگیری
clock
ساعت ورزشگاه
clock
سنجیدن باساعت
clock
تپش زمان سنجی ساعت
clock
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
o'clock
ساعت از روی ساعت
clock
زمان
at eight o'clock
در ساعت هشت
clock
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock
ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock
ساعت
five-o'clock shadow
ته ریش
biological clock
زیستآهنگ
five-o'clock shadows
ته ریش
round-the-clock
روز و شب
biological clock
ساعت زیستی
twentyfour second clock
ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
tower clock
برج ساعت
time clock
گاه ساعت
time clock
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
biological clock
زیست گشت
shot clock
ساعت مسابقه
roller clock
چشمی بسته قرقره دار
relocation clock
دایره تنظیم هدف
set the clock
ساعت را تنظیم کردن
to clock in
[in the workplace]
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
work against the clock
بکوب کار کردن
round the clock
۲۴ ساعته
face of the clock
صفحه ساعت
wall clock
ساعت دیواری
to watch the clock
[با بیحوصلگی]
دائما به ساعت نگاه کردن
This is a self - winding clock .
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
The clock has stopped.
ساعت دیواری خوابیده است
round-the-clock
پیوسته
round-the-clock
شبانه روزی
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
round-the-clock
لاینقطع
to clock out
[in the workplace]
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
clock operator
تنظیمکنندهوقت
clock timer
زمانموردنظر
cuckoo clock
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
clock rate
نرخ زمان سنجی
clock signal
علامت زمان سنجی
clock skew
اریب زمان سنجی
clock speed
سرعت ساعت
grandfather clock
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
clock stagger
رتبه زمان سنجی
clock track
شیار زمان سنجی
clock pulse
تپش زمان سنجی
clock work
چرخهای ساعت
clock paradox
پارادکس زمانی
clock method
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
alarm clock
ساعت شماطهای
alarum clock
ساعت شماطهای
alarum clock
خیزانک
chess clock
ساعت شطرنج
clock frequency
بسامد زمان سنجی
clock generator
مولد زمان سنجی
clock generator
ساعت زا
clock interrupt
وقفه زمان سنجی
clock maker
ساعت ساز
delta clock
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
delta clock
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
lady clock
کفشدوز
internal clock
ساعت داخلی
master clock
شاه زمان سنج
master clock
زمان سنج اصلی
military clock
ساعت یا وقت نظامی
physiological clock
ساعت فیزیولوژیکی
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
electric clock
ساعت الکتریکی
digital clock
زمان سنج رقمی
digital clock
ساعت رقمی
lady clock
پینه دوز
effectiveness clock
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
game clock
ساعت ورزشگاه
relocation clock
دایره تنظیم تیر
to clock off
[British E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
clock calendar board
تخته ساعت / تقویم
Please don't wake me until 9 o'clock!
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
the clock was put back
عقربههای ساعت را عقب بردند
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
to advance the hand of a clock
عقربه ساعت را جلو کشیدن
real time clock
ساعت بلادرنگ
clock code position
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
to clock on
[British E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
turn the clock back
<idiom>
زمان را به عقب برگرداندن
One cannot put back the clock.
<proverb>
هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
Does this clock keep good time?
این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
The plane to ... departs at ... o'clock.
هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
horizontal clock system
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
to set the clock forward
ساعت را جلو آوردن
real time clock
زمان سنج بلادرنگ
The clock is fast (gaining).
ساعت دیواری تند کار می کند
weight-driven clock mechanism
مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock).
روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com