English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (1 milliseconds)
English Persian
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
Other Matches
rich پر پشت
I wish I were rich . کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
He is said to be very rich . می گویند خیلی پولدار است
rich توانگر
rich دولتمند
rich گرانبها باشکوه
rich غنی
rich in پر از شاعر
rich زیاده چرب یا شیرین
the rich دولتمندان متمولین
The more rich , the more in need . <proverb> آنانکه غنى ترند میتاج ترند .
the rich توانگران
to grow rich توانگر شدن
rich mix مخلوط پر مایه
rich lime اهک پر برکت اهک ریعدار
as rich as Croesus <idiom> مثل قارون [ثروتمند]
strike it rich <idiom> ناگهان پول و پله ای به هم زدن
to grow rich ثروت بهم زدن
strike it rich <idiom> یک شبه ره صد ساله رفتن
Rich poetry . شعر پرمایه
rich lime اهک پر مایه
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
rich and poor توانگرودرویش
rich and poor دولتمندوفقیر
idle rich ثروتمندان انگل
rich clad جامه فاخر پوشیده
He has a rich mellow voice. صدایش گرم وپخته است
rich text format روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
labor rich country کشور با نیروی کار فراوان
He is rich but is lacking in personality . پولدار است ولی بی شخصیت است
oil rich countries کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
auto تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
auto متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
auto سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
auto سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
auto کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto شماره تلفن
auto ماشین سواری
auto :خودرو
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
auto امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto da fe رای دادگاه
auto da fe اجرای رای
auto da fe اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
auto تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
auto-immune وابسته به تولید پادتنهای مضر
auto-immune خودایمن
auto drome پیست اتومبیل رانی
auto cad اتوکد
auto dial خود شماره گیر
auto body اطاق اتومبیل
auto ignition خودسوزی
auto lean مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
auto load خود بارکن
auto radio رادیوی اتومبیل
auto radio گیرنده اتومبیل
auto repeat خود تکرار
auto transformer اتو- ترانسفورماتور
auto racing مسابقه اتومبیل رانی
auto answer خود جواب
auto starter استارت خودکار
auto restart شروع دوباره به صورت خودکار
auto cat هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
auto body sheet بدنه اتومبیل
auto dialing modem مدم خود شماره گیر
auto answer indicator جوابگویاتوماتیکی
auto reverse button دکمهمعکوساتوماتیک
auto/manual selector دکمهانتخابدستی
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] یونیماک [حمل و نقل]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com