Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 131 (7 milliseconds)
English	Persian
auxiliary construction	ساختمان کومکی
Other Matches
construction	عمارت
construction	ساخت
construction	هنر سازندگی
construction	تفسیر
construction	تاویل
construction	تعبیر ساختمان
construction	ترکیب
construction	ایجاد
construction	سازندگی
construction	ساختن یک سیستم
it is the p of construction	دردست ساختمان است
construction	ساختمان
construction need	نیاز سازندگی
re construction	دوباره سازی
under construction	دردست ساختمان
dwelling construction	اپارتمان سازی
construction batalion	گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
ceiling construction	سقف سازی
capital construction	ساختمان سرمایه
hydraulic construction	ساختمان ابی
integral construction	ساختمان یکپارچه
building construction	روسازی
laminated construction	ساختمان ورقهای
construction drowling	نقشه کارگاهی
construction joint	درز ساختمانی
construction of a treaty	تفسیر معاهده
construction joints	درزهای ساختمانی
cost of construction	بهای ساختمان
cost of construction	هزینه ساختمان
crane construction	ساختار جرثقیل
crane construction	ساختمان جرثقیل
dwelling construction	خانه سازی
element of construction	سازک
building construction	معماری
design and construction	طراحی و ساخت
construction costs	هزینه های ساخت و ساز
test construction	ازمون سازی
steel construction	ساختمان فولادی
sandwitch construction	ساختمان لایهای
plant construction	ساختمان کارخانه
railroad construction	ساختمان راه اهن
road construction	جاده سازی
Construction works .	عملیات ساختمانی
modular construction	ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
construction costs	هزینه های ساختمان
construction cost index	شاخص هزینه ساختمانی
bitumen gronted construction	اسفالت نفوذی
construction electrician mate	تکنیسین برق ساختمان
basic construction unit	واحد ساختمانی
make shift construction	طرح موقتی
wood frame construction	ساختمان با استخوانبندی چوبی
construction work in progress	هزینه ساختمانهای نا تمام
reinforced concrete construction	ساختمان بتن فولادی
low loss construction	ساختمان کم تلفات
make shift construction	طرح پیشنهادی
pattern construction drawing	الگوی نقشههای ساختمانی
auxiliary value	مقدار کومکی
auxiliary value	ارزش کومکی
auxiliary <adj.>	بدرد خور
auxiliary <adj.>	دارای مزیت
auxiliary <adj.>	به درد بخور
auxiliary <adj.>	کمک کننده
auxiliary	پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary	پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary	امدادی معین
auxiliary	نیست
auxiliary	که حافظه اصلی کامپیوتر
auxiliary	هر رسانه ذخیره سازی داده
auxiliary	اضطراری
auxiliary	مساعدت
auxiliary	آنچه کمک میکند
auxiliary	کمکی
auxiliary	معین
auxiliary	امدادی
auxiliary <adj.>	کمک دهنده
auxiliary	یدکی
auxiliary	امدادی کمکی
auxiliary activity	فعالیت فرعی
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
auxiliary handle	دستهکمکی
auxiliary heating	سیستمگرمایی
auxiliary target	نقطه کمکی
auxiliary program	برنامه کمک [رایانه شناسی ]
nursing auxiliary	کمک بهیار [زن] [شغل] [پزشکی]
nursing auxiliary	کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
nursing auxiliary	کمک بهیار [مرد]
nursing auxiliary	کمک پرستار [مرد]
naval auxiliary	پایگاه لجستیکی دریایی
auxiliary tank	مخزنکمکی
auxiliary projector	پروژهکتورکمکی
modal auxiliary	فعل معین شرطی
auxiliary charger	شارژکننده کمکی
auxiliary circuit	مدار یدکی
auxiliary memory	حافظ کمکی
auxiliary memory	حافظه کمکی
auxiliary operatich	عمل کمکی
auxiliary operation	عمل کمکی
auxiliary operation	عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary rotor	رتور کمکی
auxiliary section	برش کومکی
auxiliary service	خدمات جنبی
auxiliary ship	کشتی تدارکاتی
auxiliary work	کارهای اضافی
auxiliary view	نمای کمکی
auxiliary storage	انبار کمکی
auxiliary storage	انباره کمکی
auxiliary target	هدف کمکی
auxiliary switch	کلید فرعی
auxiliary storage	حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary forces	نیروی کمکی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary equipment	وسایل یدکی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
auxiliary electrode	الکترود کمکی
auxiliary ego	خود کمکی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
auxiliary fleet	ناوگان تدارکاتی
auxiliary contours	خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
auxiliary forces	قوای کمکی
auxiliary machinery	دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary control surfaces	سطوح فرامین کمکی
auxiliary spark gap	دهانه جرقه یدکی
port auxiliary service	یگان خدمات بندری
auxiliary landing field	فرودگاه کمکی
auxiliary sailing vessel	کشتی بادی موتوردار
auxiliary base line	باز کمکی
auxiliary power unit	واحد قدرت کمکی
auxiliary flight surfaces	سطوح پرواز کمکی
auxiliary facilities room	اتاقتدارک
auxiliary video switcher	دکمهنمایشکمکی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com