English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (10 milliseconds)
English Persian
average cost هزینه متوسط
average cost میانگین هزینه
average cost میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
Search result with all words
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average fixed cost هزینه ثابت متوسط
average total cost هزینه متوسط کل
average variable cost هزینه متوسط متغیر
average variable cost هزینه متوسط
average variable cost متغیر
long run average cost curve منحنی هزینه متوسط بلند مدت
Other Matches
on average [on av.] روی هم رفته
above-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
on average [on av.] در حالت کلی
particular average خسارت جزئی
particular average خسارت خاص
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average مشمول خسارات خاص
on average [on av.] در میانگین
average out میانگین در نظر گرفتن
average value ارزش میانگین
average value مقدار میانگین
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> بیش از حد متوسط
average value مقدار متوسط
average value میانگین
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
average particular خسارت وارده بر کشتی
above average <adj.> بیش از حد متوسط
above average <adj.> بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> بیش از حد متوسط
particular average خسارات جزئی
average در حالت کلی
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average ایجاد میانگین
average عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average متوسط
average متوسط خسارت در بیمه
average خسارت بحری
average خسارت
average معدل میانگین
average مقدار متوسط
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average معدل گرفتن
average میانگین موفقیت
average میانگین
average رویهمرفته بالغ شدن
average میانگین حسابی متوسط حسابی
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average درجه عادی میانگین
average پیدا کردن
average میانه متوسط
average حد وسط
average حد متوسط
average معدل
average میانگاه
average روی هم رفته
average product تولید متوسط
average product محصول متوسط
bowling average معدل امتیاز بازیگربولینگ
average output محصول متوسط
average price قیمت متوسط
batting average میانگین توپزنی
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
average payment پرداخت متوسط
average productivity بهره دهی متوسط
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
average yield بازده متوسط
average speed سرعت متوسط
average revenue قیمتی که خریدارمی پردازد
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average productivity بازدهی متوسط
average revenue قیمت عادی
average revenue درامد متوسط
average return بازده متوسط
average speed سرعت متوسط حرکت
average radius شعاع میانگاه
average radius شعاع میانه
composite average معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average voltage ولتاژ متوسط
moving average میانگین متحرک
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment تصفیه خسارت
average key کلیدوسط
average available discharge بده میانگینی دسترس
average available discharge بده متوسط مفید
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause بند یا ماده خسارت
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
free of particular average معاف از خسارات جزئی
moving average میانگین غلتان
monthly average متوسط ماهیانه
simple average میانگین ساده
weighted average میانگین وزنی
weighted average میانگین موزون
weighted average متوسط وزنی
average price میانگین قیمت
goal average گل شماری
goal average گل اواژ
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
average conditions شرایط عادی
average conditions شرایط متوسط
average flow بده میانگین
average flow جریان متوسط
average heading جهت متوسط مسیر
average heading جهت متوسط هواپیما
average input نهاده متوسط
average intensity شدت جریان متوسط
average latency رکود متوسط
average latency تاخیر متوسط
average life عمر متوسط اقلام دارائی
average life عمر میانگین
average expense هزینه متوسط
average life عمر متوسط
average costs معدل هزینه کل محصولات
Nikkei average شاخصسهام درژاپن
average depth عمق متوسط
average deviation انحراف متوسط
average deviation انحراف میانگین
average discharge بده میانگین
average error خطای میانگین
average discharge بده متوسط
average efficiency بازده متوسط
free of all average معاف از هرگونه خسارت
free of general average معاف از خسارات عمومی
pass completion average میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
earned run average میانگین امتیاز کسب شده
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
fair average quality کیفیت متوسط مناسب
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average annual precipitation متوسط بارندگی سالینه
average degree of polymerization درجه متوسط بسپارش
average evoked potential پتانسیل فراخوانده متوسط
average kinetic energy انرژی متوسط جنبشی
average limit of ice حد متوسط یخ
average marginal relationship رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average molecular speed سرعت مولکولی متوسط
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average net return بازده خالص متوسط
average tax rate نزخ متوسط مالیات
average seek time مدت متوسط جستجو
average revenue product درامد متوسط محصول
average reaction rate سرعت متوسط واکنش
average reaction rate مقدار متوسط واکنش
average purchase rate نرخ متوسط خرید
average propensity to save y/s= APS
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
number average degree of polymerization میانگین عددی درجه بسپارش
reasonable of average wage fair اجرت المثل
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
number average molecular weight میانگین عددی وزن مولکولی
to one's cost به ضرر یا زیان خود شخص
cost قیمت
overall cost هزینه کل
to ones cost به ضرر یا زیان خود شخص
cost in use هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
least cost حداقل هزینه
cost قیمت گذاری کردن
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
cost هزینه
at any cost بهر قیمت
cost ارزش
cost بها
cost plus بعلاوه سود معینی
first cost هزینه اولیه
cost plus هزینه باضافه حق الزحمه
cost ارزیدن تمام شدن
cost هزینه بهاگذاری کردن
cost plus براساس قیمت تجارتی
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
cost خرج
cost ارزیدن هزینه
operating cost هزینه عملیاتی
nominal cost هزینه اسمی
manufacturing cost هزینه ساخت
manufacturing cost هزینه تولید
noncontrollable cost هزینه غیر قابل کنترل
margin cost هزینه جنبی
margin cost مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
marketing cost هزینه بازاریابی
marginal cost هزینه نهائی
manufacture cost ارزش ساخت
maintenance cost ارزش نگهداری
incremental cost هزینه نهایی
incremental cost هزینه اضافی
incremental cost هزینه نهائی
increasing cost هزینههای صعودی
increasing cost هزینههای فزاینده
historical cost قیمت متعادل
historical cost قیمت بازار
incremental cost هزینه نهایی
free of cost مفت
free of cost مجانی
indirect cost هزینه غیر مستقیم
indirect cost هزینه غیرمستقیم
maintenance cost هزینه نگهداری
living cost هزینه زندگی
least cost design بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
least cost combination ترکیب حداقل هزینه
labor cost هزینه کار
investment cost هزینه سرمایه گذاری
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com