Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
average intensity	شدت جریان متوسط
Other Matches
intensity	سختی
intensity	اندازه گیری قدرت سیگنال یا شدت نور منبع نور
intensity	شدت اتش حجم
intensity	زیادی
intensity	شدت
intensity	قوت کثرت
intensity	نیرومندی
intensity	شدت فزونی
intensity of gravity	شدت با زیادی جاذبه
acoustic intensity	شدت اکوستیکی
acoustic intensity	شدت صوتی
labor intensity	کارطلبی
light intensity	شدت نور
luminous intensity	شدت نورانیت
luminous intensity	شدت روشنایی
intensity of sound	شدت صوت
intensity of radiation	شدت تشعشع
intensity of noise	شدت پارازیت
magnezation intensity	شدت مغناطیس کنندگی
maximum of intensity	حداکثر شدت
intensity of magnetization	شدت مغناطیس کنندگی
intensity of magnetization	شدت مغناطیس گری
intensity of luminescence	شدت پرتوافکنی
intensity of load	شدت بار
radiant intensity	شدت تابش
radiation intensity	شدت تشعشع اتمی
labor intensity	کاربری
radiation intensity	شدت تابش
rainfall intensity	شدت بارندگی
intensity decrease	کاهش شدت
intensity control	پیچ رنگ
intensity control	کنترل شدت
intensity amplifier	تقویت کننده شدت روشنایی
flux intensity	شدت میدان مغناطیسی
magnetic intensity	شدت میدان مغناطیسی
field intensity	شدت میدان
field intensity	شدت میدان مغناطیسی
dual intensity	تاکید علائم خاص
current intensity	شدت جریان
traffic intensity	شدت عبور و مرور
intensity distribution	پخش شدت
stimulus intensity	شدت محرک
stress intensity	شدت تنش
intensity of heat	شدت گرما
intensity of gravity	گرانی یا جاذبه زیاد
intensity of current	شدت جریان الکتریکی
intensity of illumination	شدت روشنایی
intensity of current	شدت جریان
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum	حداکثر شدت
integrated intensity	شدت کل
integrated intensity	شدت انتگرال گرفته شده
intensity level	سطح روشنایی
sound intensity	شدت نور
response intensity	شدت پاسخ
electric field intensity	شدت میدان الکتریکی
intensity electric field	شدت میدان الکتریکی
field intensity measurement	دستگاه اندازه گیری شدت میدان
intensity of electric field	شدت میدان الکتریکی
instantaneous luminous intensity	شدت نور لحظهای
intensity distribution curve	منحنی پخش شدت
intensity distribution curve	منحنی پخش نور
intensity of rain fall	شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
intensity of the magnetic field	شدت میدان مغناطیسی
electric current intensity	شدت جریان الکتریکی
magnetic field intensity	شدت میدان مغناطیسی
magnetic flux intensity	شدت فلوی مغناطیسی
instantaneous acoustic intensity	شدت صوت لحظهای
high intensity magnetic field	میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
average value	میانگین
above average <adj.>	بیش از حد متوسط
average out	میانگین در نظر گرفتن
average value	مقدار متوسط
average value	ارزش میانگین
average value	مقدار میانگین
over-average <adj.>	بیش از حد متوسط
above-average <adj.>	بیش از حد متوسط
on average [on av.]	روی هم رفته
average	متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
with average	شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average	مشمول خسارات خاص
particular average	خسارت جزئی
particular average	خسارت خاص
on average [on av.]	در حالت کلی
on average [on av.]	در میانگین
above average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
above average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
particular average	خسارات جزئی
average particular	خسارت وارده بر کشتی
average	خسارت
average	معدل میانگین
average	مقدار متوسط
average	میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average	معدل گرفتن
average	میانگین حسابی متوسط حسابی
average	عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average	متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average	میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average	در حالت کلی
average	معدل
average	ایجاد میانگین
average	خسارت بحری
average	متوسط
average	میانگین
average	رویهمرفته بالغ شدن
average	میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average	پیدا کردن
average	درجه عادی میانگین
average	میانه متوسط
average	حد وسط
average	روی هم رفته
average	متوسط خسارت در بیمه
average	میانگین موفقیت
average	میانگاه
average	حد متوسط
average cost	میانگین هزینه
average cost	هزینه متوسط
average depth	عمق متوسط
average conditions	شرایط متوسط
average conditions	شرایط عادی
average clause	عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average deviation	انحراف میانگین
average cost	میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average voltage	ولتاژ متوسط
average costs	معدل هزینه کل محصولات
average deviation	انحراف متوسط
average clause	بند یا ماده خسارت
average bond	ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average bond	ضمانت نامه جبران خسارت
Nikkei average	شاخصسهام درژاپن
average key	کلیدوسط
with pwrticular average	مشمول خسارت خاص
weighted average	میانگین وزنی
simple average	میانگین ساده
weighted average	متوسط وزنی
average adjuster	کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater	کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment	تصفیه خسارت
moving average	میانگین متحرک
moving average	میانگین غلتان
monthly average	متوسط ماهیانه
average available discharge	بده متوسط مفید
weighted average	میانگین موزون
average discharge	بده میانگین
average revenue	قیمتی که خریدارمی پردازد
average productivity	بازدهی متوسط
average productivity	بهره دهی متوسط
average product	تولید متوسط
average product	محصول متوسط
free of all average	معاف از هرگونه خسارت
average revenue	قیمت عادی
free of particular average	معاف از خسارات جزئی
general average	خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
goal average	گل اواژ
goal average	گل شماری
average price	میانگین قیمت
average radius	شعاع میانه
average radius	شعاع میانگاه
composite average	معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average speed	سرعت متوسط
average speed	سرعت متوسط حرکت
average strength	استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average revenue	درامد متوسط
average yield	بازده متوسط
average return	بازده متوسط
batting average	میانگین توپزنی
batting average	میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
bowling average	میانگین امتیازهای توپ انداز
bowling average	معدل امتیاز بازیگربولینگ
average price	قیمت متوسط
average available discharge	بده میانگینی دسترس
average flow	جریان متوسط
average life	عمر متوسط
average life	عمر میانگین
average life	عمر متوسط اقلام دارائی
average heading	جهت متوسط مسیر
average latency	تاخیر متوسط
average heading	جهت متوسط هواپیما
average input	نهاده متوسط
average latency	رکود متوسط
average flow	بده میانگین
average efficiency	بازده متوسط
average payment	پرداخت متوسط
average discharge	بده متوسط
average expense	هزینه متوسط
average output	محصول متوسط
average error	خطای میانگین
average variable cost	هزینه متوسط
average variable cost	متغیر
average cost pricing	قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average tax rate	نزخ متوسط مالیات
average variable cost	هزینه متوسط متغیر
average revenue product	درامد متوسط محصول
average reaction rate	مقدار متوسط واکنش
average seek time	مدت متوسط جستجو
average evoked potential	پتانسیل فراخوانده متوسط

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com