Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
average net return
بازده خالص متوسط
Search result with all words
average return
بازده متوسط
Other Matches
return
عودت دادن
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
in return for
بجای
return
اعاده بازگشت
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
عودت
return
مراجعت کردن عکس العمل
return
گزارش رسمی
return
گزارش دادن
return
عایدی
return
درامد
return
بازده
return
رجعت
return
مراجعت کردن
return
برگشتن
return
مراجعت
return
عملکرد کارکرد
in return for
عوض
in return for
درعوض
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
return to zero
با بازگشت به صفر
return to zero
بازگشت به صفر
in return
به جای
[کاری]
to return a v to any one
کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
return
کلید Return
return
نشانههای انتهای خط
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
پس فرستادن عودت
return
برگشت
return
بازگشت
return
[on something]
نرخ بازده
return
[on something]
درآمد
return
[on something]
سود
return
[on something]
محصول
return
[on something]
فایده
return
اعاده
return
مراجعت برگرداندن
return
[on something]
نرخ بازدهی
in return
درعوض
[کاری]
in return
در تلافی
[کاری]
return account
حساب بازگشت
return perion
زمان برگشت
return perion
دوره تناوب
ration return
اسنادجیره
ration return
اسناد هزینه جیره
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return a negative
پاسخ منفی دادن
terrain return
اکوی زمینی
return address
نشانی بازگشت
return of guarantee
عودت ضمانتنامه
return of a guarantee
عودت ضمانتنامه
return line
خط برگشت
return key
کلید بازگشت
return key
کلید Return
return flow
جریان برگشت
return current
جریان برگشت
return wire
سیم برگشت
return conductor
سیم برگشت
return code
رمزبازگشت
return circuit
مدار برگشتی
return cargo
محموله برگشت
rate of return
نرخ بازده
rate of return
نرخ بازدهی
enter/return
کلید Return یا Enter
diminishing return
بازده نزولی
decreasing return
بازده نزولی
constant return
بازده ثابت
carriage return
تعویض سطر Return/Enter
carraiage return
سر سطر رفتن
ball return
بازگشت گوی بولینگ
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return
سر سطر رفتن
fair return
بازده عادلانه
fair return
بازده منصفانه
grid return
سیم برگشت شبکه
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
by return of post
با نخستین پست
non return valve
شیر یک سویه
non return valve
شیر یکطرفه
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
ground return
برگشت زمینی
ground return
بازتاب زمینی
carriage return
بازگشت نورد
return of capital
بازده سرمایه
grid return
سیم برگشت
to bring a return
درامد دادن
to return a greeting
جواب سلام دادن
return tickets
بلیط دوسره
track return
مدار برگشت
return air
بازگشتهوا
return spring
فنرارتجاعی
day return
بلیط رفتو برگشت
return match
بازیبرگشت
return flight
پرواز برگشت
return ticket
بلیط رفت و برگشت
automatic return
سیستم عودت خودکار وسایل
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
return ticket
بلیط دوسره
till his return
تا موقع برگشتن او
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
return pipe
لوله برگشت
return pistol
طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return to scale
بازده نسبت به مقیاس
return to zero signal
علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return interval
دوره بازگشت
return lines
خطهای بازگشتی
sale or return
فروش یا عودت
sale or return
فروش یااعاده
return on capital
بازدهی سرمایه
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
to return a visit
بازدید کردن
short return
برگشت کوتاه
average
معدل
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
on average
[on av.]
در میانگین
on average
[on av.]
در حالت کلی
over-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
particular average
خسارت خاص
above average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average
مشمول خسارات خاص
on average
[on av.]
روی هم رفته
particular average
خسارات جزئی
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
ایجاد میانگین
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
متوسط خسارت در بیمه
average
روی هم رفته
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
خسارت بحری
average
معدل گرفتن
particular average
خسارت جزئی
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
در حالت کلی
average
خسارت
average
معدل میانگین
average
مقدار متوسط
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
حد متوسط
average particular
خسارت وارده بر کشتی
average value
ارزش میانگین
average value
میانگین
average
درجه عادی میانگین
average value
مقدار متوسط
average value
مقدار میانگین
average out
میانگین در نظر گرفتن
average
میانه متوسط
average
پیدا کردن
average
حد وسط
average
میانگین موفقیت
average
متوسط
average
میانگاه
average
میانگین
average
رویهمرفته بالغ شدن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
soft carriage return
خط فاصله خالی
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
coin return bucket
محلبرگشتپول
social rate of return
نرخ بازده اجتماعی
main return pipe
لولهبرگشتاصلی
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
To return . To give back.
پس دادن
law of increasing return
قانون بازده صعودی
rate of return over cost
نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
double-return stair
پله های دوتایی
gross rate of return
نرخ بازده ناخالص
constant return to scale
بازده ثابت نسبت به مقیاس
ground return circuit
مدار تک سیم
hurdle rate of return
کمترین نرخ بازده
hurdle rate of return
نرخ بازده لازم
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
marginal return of investment
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
normal rate of return
نرخ بازده متعارف
marginal return of capital
بازده نهائی سرمایه
law of increasing return
قانون بازده فزاینده
law of diminishing return
قانون بازده نزولی
internal rate of return
نرخ بازده داخلی
increasing marginal return
بازده نهائی فزاینده
net rate of return
نرخ بازده خالص
average clause
بند یا ماده خسارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com