Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
average speed
سرعت متوسط
average speed
سرعت متوسط حرکت
Search result with all words
average molecular speed
سرعت مولکولی متوسط
Other Matches
particular average
خسارت خاص
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
on average
[on av.]
در میانگین
on average
[on av.]
در حالت کلی
on average
[on av.]
روی هم رفته
with particular average
مشمول خسارات خاص
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
particular average
خسارات جزئی
above-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
average value
ارزش میانگین
average value
مقدار میانگین
average particular
خسارت وارده بر کشتی
average out
میانگین در نظر گرفتن
average value
میانگین
average value
مقدار متوسط
average
حد متوسط
average
خسارت بحری
average
معدل گرفتن
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
مقدار متوسط
average
معدل میانگین
average
خسارت
average
میانگین موفقیت
average
متوسط خسارت در بیمه
average
روی هم رفته
average
میانگاه
average
متوسط
average
میانگین
average
رویهمرفته بالغ شدن
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
حد وسط
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانه متوسط
average
درجه عادی میانگین
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
پیدا کردن
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
ایجاد میانگین
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
particular average
خسارت جزئی
average
معدل
average
در حالت کلی
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
bowling average
معدل امتیاز بازیگربولینگ
composite average
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average flow
جریان متوسط
average flow
بده میانگین
average life
عمر متوسط
average life
عمر میانگین
average input
نهاده متوسط
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
average heading
جهت متوسط مسیر
average latency
تاخیر متوسط
average heading
جهت متوسط هواپیما
average intensity
شدت جریان متوسط
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average output
محصول متوسط
average return
بازده متوسط
average latency
رکود متوسط
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
batting average
میانگین توپزنی
average voltage
ولتاژ متوسط
average radius
شعاع میانه
average yield
بازده متوسط
average productivity
بازدهی متوسط
average revenue
درامد متوسط
average payment
پرداخت متوسط
average price
قیمت متوسط
average price
میانگین قیمت
average product
محصول متوسط
average product
تولید متوسط
average productivity
بهره دهی متوسط
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
average radius
شعاع میانگاه
average revenue
قیمت عادی
weighted average
میانگین وزنی
moving average
میانگین متحرک
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
simple average
میانگین ساده
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment
تصفیه خسارت
goal average
گل اواژ
moving average
میانگین غلتان
weighted average
میانگین موزون
weighted average
متوسط وزنی
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
monthly average
متوسط ماهیانه
average discharge
بده متوسط
average key
کلیدوسط
Nikkei average
شاخصسهام درژاپن
goal average
گل شماری
average available discharge
بده میانگینی دسترس
average available discharge
بده متوسط مفید
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average costs
معدل هزینه کل محصولات
average depth
عمق متوسط
average deviation
انحراف متوسط
average deviation
انحراف میانگین
average discharge
بده میانگین
average efficiency
بازده متوسط
average error
خطای میانگین
average bond
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause
بند یا ماده خسارت
average clause
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average expense
هزینه متوسط
average conditions
شرایط عادی
average conditions
شرایط متوسط
average cost
هزینه متوسط
average cost
میانگین هزینه
average variable cost
هزینه متوسط
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
average variable cost
هزینه متوسط متغیر
average variable cost
متغیر
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
free of general average
معاف از خسارات عمومی
fair average quality
کیفیت متوسط مناسب
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
average total cost
هزینه متوسط کل
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average propensity to save
y/s= APS
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average degree of polymerization
درجه متوسط بسپارش
average evoked potential
پتانسیل فراخوانده متوسط
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average net return
بازده خالص متوسط
average limit of ice
حد متوسط یخ
average marginal relationship
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average annual precipitation
متوسط بارندگی سالینه
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average tax rate
نزخ متوسط مالیات
average seek time
مدت متوسط جستجو
average revenue product
درامد متوسط محصول
average fixed cost
هزینه ثابت متوسط
average reaction rate
سرعت متوسط واکنش
average reaction rate
مقدار متوسط واکنش
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
average kinetic energy
انرژی متوسط جنبشی
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
speed up
تسریع
speed
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed
تندی
speed a way
نوعی بازی شبیه هاکی
speed
عده دور
speed
اندازه سرعت
speed
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speed
روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speed
شتاب
speed
سرعت
speed
حالت شانس خوب داشتن
speed
کامیاب بودن
speed
باسرعت راندن
speed
سریع کارکردن
mean speed
سرعت متوسط
speed
تسریع کردن
with all speed
باشتابی هرچه بیشتر باسرعتی هرچه تمامتر
with all speed
منتهای سرعت
speed
درجه تندی
speed
وضع
speed
میزان شتاب
speed
سرعت حرکت
speed
شتاب کامیابی
speed
عجله
speed
مسافت طی شده تقسیم بر زمان حرکت
speed
مقدار سرعت
[فیزیک]
speed
اسکالار سرعت
[فیزیک]
speed
شتاب حرکت
long run average cost curve
منحنی هزینه متوسط بلند مدت
speed regulator
تنظیم کننده سرعت
speed regulator
نافم سرعت
speed ring
میز سایت
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
speed skater
اسکیت باز سرعت
speed skating
اسکیتینگ سرعت
synchronous speed
سرعت همزمان
sustained speed
سرعت دائمی
rotational speed
دور بر دقیقه
speed level
مرحله سرعت
speed tests
ازمونهای سرعت
speed stability
پایداری سرعت
speed stages
سطح های سرعت
speed of rotation
دور بر دقیقه
speed counter
کنتورسرعت
speed counter
شمارشگر عده دور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com