English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
back stroke ضربه برگشت پیستون
Other Matches
on the stroke بموقع
stroke ضربه مهارشده
stroke ضربه باکنترل
stroke فشار با پا
stroke ضربه با کنترل
stroke راندن کمتر از فرفیت
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke 1-ضخامت
stroke یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
stroke ضربه زدن
stroke ضربه [ماشین تحریر]
to stroke any one down کسیراازقهریاغضب درپایین اوردن
down stroke ضربه رو به پایین
on the stroke سر وقت
stroke کورس
stroke مرحله
stroke زمان
to stroke any one down خشم کسیرافرونشاندن
stroke ضربه
stroke ضربت
stroke لطمه
stroke ضرب حرکت
stroke تکان
stroke لمس کردن دست کشیدن روی
stroke نوازش کردن
stroke کوبه
stroke ضربه خفیف
stroke سکته
stroke سرکش گذاردن
stroke زدن
four stroke cycle سیکل چهار زمانه
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
hair stroke خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
four stroke engine موتور چهار زمانه
four stroke engin موتور چهارزمانه
four stroke cycle دوره چهار زمانه
stroke judge حرکتتوام بادستوپایحرفهای
crawl stroke مراحلکلار
butterfly stroke شنایپروانهبرگشت
induction stroke مرحله تنفس
induction stroke مرحله مکش
intake stroke مرحله تنفس
intake stroke مرحله مکش
key stroke ضربه زدن به کلید
master stroke استادی
heat stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
stroke [guitar] زدن [گیتار] [موسیقی]
butt stroke ضربه با ته قنداق
butt stroke سخمه ته قنداق
compression stroke ضربه تراکم
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cutting stroke امتداد برش
cutting stroke ضربه برش
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
backhand stroke ضربت چوگان از پشت سر
downward stroke ضربه رو به پایین
exhaust stroke مرحله اگزوز
exhaust stroke مرحله تخلیه
exhaust stroke ضربه خروجی
heat-stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
heat-stroke گرمازدگی
master stroke هنر نمایی
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
pump stroke حرکت پمپ
pump stroke ضربه پمپ
power stroke مرحله قدرت
overhead stroke ضربه از بالای سر
under arm stroke ضربه پایین دست
two stroke engine موتور دو زمانه
trudgen stroke دست کرال و پای قیچی
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
trudgen stroke شنای کرال
heat stroke گرمازدگی
master stroke شاهکار
stroke writer ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
stroke play مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
stroke hole بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
piston stroke ضربه پیستون
single stroke bell زنگ تک ضربه
8 oclock sharp . On the stroke of 8. سر ساعت هشت
8 oclock sharp . On the stroke of 8. بلیط دوسره
gallery hit or stroke ضربه یاضربت نمایان
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb> اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
back to back credit اعتبار اتکایی
back to back housing خانه ی پشت به پشت
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
to back up با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
to get back one's own انتقام خودراگرفتن
to get one's own back تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
back nine نیمه دوم پیست 81 قسمت
to go back برگشتن
at the back در پشت
back out دوری کردن از موج
(a) while back <idiom> هفتها یا ماهای گذشته
take back <idiom> ناگهانی بدست آوردن
on one's back <idiom> پافشاری درخواستن چیزی
off one's back <idiom> توقف آزار رساندن
to get back دوباره بدست اوردن
behind his back پشت سراو
go back on <idiom> به عقب برگشتن
to keep back بازداشتن
to look back از پیشرفت خودداری کردن
back out نکول کردن
back out دوری کردن از الغاء کردن
back تیر اصلی پشت بند
back off ازاد بریدن قطع کردن
come back دوباره مد شدن
back up دور زدن [با اتومبیل]
to keep back دفع کردن پنهان کردن
back off عقب رفتن
to keep back مانع شدن
back off پشت را تراشیدن
back off کاستن سرعت در سر پیچ
back off عقب بردن
to keep back جلوگیری کردن از
back out کهنه و فرسوده شدن
back off عقب زدن
back of پشت سر
back of در پشت
get off one's back <idiom> به حال خودرها کردن
get back at <idiom> صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
to get back بازیافتن
get back دوباره بدست اوردن
I'll take back what i said. حرفم را پس می گیرم
right back بک راست
with one's back to the w درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
to look back سرد شدن
Back and forth. پس وپیش ( جلو وعقب )
To be taken a back. جاخوردن ( یکه خوردن )
Welcome back. رسیدن بخیر
go back برگشتن
look back سرد شدن
keep back نزدیک نشوید
keep back جلونیایید
keep back مانع شدن
keep back دفع کردن
on ones back بستری
out back چسب مایع
out back مایع روان شده
up and back بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
on the way back در برگشتن
come back <idiom> دوباره معروف شدن
to come back برگشتن
come back بازگشت بازیگر
come back برگشتن
come back بازگشتن
from way back <idiom> مدت خیلی درازی
get back <idiom> برگشتن
to come back پس امدن
to back up یاری یاکمک کردن
to back out of دبه کردن
To back down . کوتاه آمدن
the back of beyond دورترین گوشه جهان
back out <idiom> زیر قول زدن
(do something) behind someone's back <idiom> بدون اطلاع کسی
come back <idiom> برگشتن به جایی که حالاهستی
come back <idiom> به فکر شخص برگشتن
to back out of جرزدن
look back سر خوردن
back up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back پشت نویسی کردن
back-up پشتیبانی یا کمک
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back عقب
back پس
back عقبی گذشته
back پشتی
back پشتی کنندگان تکیه گاه
back تنظیم بادبان پشت کمان
back-up کپی گرفتن از فایل یا داده یا دیسک
back-up معکوس ریختن
back-up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up تکمیل کردن
back پشت ریختن پشت انداختن
back-up تقویت کردن تقویتی
back-up جاگیری پشت یار
back پشت را تقویت کردن
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back فهر
back-up پشت قرار دادن
back down از ادعایی صرفنظر کردن
back مدافع خط میدان
back بک
to back روی چیزی شرط بستن
to back out [of] دوری کردن [از]
back بدهی پس افتاده
back پشتی کردن پشت انداختن
back بعقب رفتن بعقب بردن
back برپشت چیزی قرارگرفتن
back سوارشدن
back پشت چیزی نوشتن
back فهرنویسی کردن
at the back of به پشتی
back پشت سر
back به عقب
back مدافع
at the back of پشت
back درعقب برگشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com