Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English
Persian
background music
موسیقی متن
background music
موزیک متن
background music
موسیقی پس زمینه
Other Matches
background
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background
رنگ صفحه تصویرکامپیوتر.
background
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background
اصلی است
background
تجربه
background
پس زمینه
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
We know very little about his background.
ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
background
کار با حق تقدم پایین
background
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background
سابقه
background
نهانگاه
background
زمینه
background
دورنما
background
معلومات قبلی
background
دورنمای عقب
background
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
background
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
background
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
background
فعالیت ارتباط دادهای
music
موزیک
music
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
music
موسیقی
music
خنیا رامشگری
music
اهنگ
background radiation
تابش زمینه
background radiation
تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
background program
برنامه پس زمینهای
background program
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
background program
برنامه زمینهای
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
background sound
موسیقی پس زمینه
display background
زمینه نمایش
background sound
موزیک متن
family background
پیشینه خانوادگی
background sound
موسیقی متن
plaster background
دورنمای گچ کاری
plaster background
مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
background processing
فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background reflection
بازتاب زمینهای
background communication
ارتباط پس زمینه
background count
عکس العمل تشعشع
background current
جریان زمینه
background job
program background
background level
تراز زمینه
background level
الودگی متن الودگی زمینه
background noise
همهمه
background processing
پردازش زمینهای
background printing
چاپ پس زمینه
background noise
اختلال پس زمینه
background noise
صدای پس زمینه
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise
پارازیت
background noise
اصوات مزاحم
background process
فرایندهای پس زمینه
music to one's ears
<idiom>
صدایی که شخص دوست دارد بشنود
to let music wash over somebody
به موسیقی متن گوش دادن
[اصطلاح روزمره]
music track
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
face the music
<idiom>
پذیرش نسخه
rock music
موسیقیRock
soul music
سول
piped music
موسیقیکهبابلندگودرمکانهایعممیپخششود
music rest
خروجموزیک
make music
موسیقی ساختن
ambient music
موسیقی پس زمینه
ambient music
موزیک متن
ambient music
موسیقی متن
play music
آهنگ ساختن
make music
آهنگ ساختن
play music
موزیک ساختن
make music
موزیک ساختن
play music
موسیقی ساختن
music track
تیتر آهنگ
soul music
موسیقی مذهبی سیاهپوستان
music hall
اطاق ساز ورقص
music mistress
بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
music box
جعبه محتوی ساز کوکی
martial music
مزیک جنگی یا نظامی
instructor of music
مشاق موسیقی
indiental music
موزیک همراه
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
electronic music
موسیقی الکترونیکی
ear for music
موسیقی
ear for music
گوش
devotion to music
دلبستگی به موسیقی
computer music
موسیقی کامپیوتری
an airy music
ساز یا موزیک با روح
music halls
سالن موسیقی
music halls
اطاق ساز ورقص
music hall
سالن موسیقی
music of the spheres
اهنگ جنبش سیارات
music of the spheres
اهنگ حرکات افلاک
music stool
کرسی پیانو زنان
to face the music
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
chamber music
موسیقی مجلسی
music stands
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
to a ones voice to music
صدای خودراباسازجفت کرد
sheet music
نتهای موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
program music
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
music therapy
موسیقی درمانی
music synthesizer
ایجادکننده موسیقی
signal background plate
صفحهپشتعلامت
This painting has a green background.
زمینه این تابلو سبز است
continuous background radiation
تابش زمینهای پیوسته
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
to set a poem to music
اهنگ برای شعری ساختن
to perform a piece of music
قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
to perform a piece of music
ساز زدن
To compose music (potery) .
آهنگ ( شعر ) ساختن
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
cosmic microwave radiation background
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
I have to go back a little bit.
[This requires a little background
{explanation}
]
.
این نیاز به کمی پیش زمینه
[توضیح بیشتر]
دارد.
high fidelity music reproducing system
سیستم بازیابی موسیقی باکیفیت عالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com