English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (7 milliseconds)
English Persian
background reflection بازتاب زمینهای
Other Matches
reflection انعکاس
self reflection درون اندیشی
self reflection تفکروتامل
reflection شکست نور
self reflection خوداندیشی
reflection بازتاب اندیشه
reflection تامل
reflection تفکر
reflection پژواک
reflection بازتاب
reflection تعمق
reflection بازتابش
plane of reflection صفحه بازتاب
overwhelmed with reflection غوطه وردر فکر
overwhelmed with reflection مستغرق اندیشه
reflection law قانون بازتاب
law of reflection قانون بازتاب
internal reflection انعکاس درونی
illumination by reflection روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
first order reflection انعکاس مرتبه یک
bragg reflection بازتاب پراگ
angle of reflection زاویه تابش
coefficient of reflection ضریب بازتاب
reflection angle زاویه بازتابش
zigzag reflection انعکاس متعدد
reflection spectrometry طیف نورسنجی بازتابی
reflection response پاسخ قرینه
reflection plane صفحه انعکاس
reflection plane صفحه بازتاب
reflection of light بازتاب نور
reflection grating توری بازتاب
reflection factor ضریب بازتابی
reflection coefficient ضریب بازتاب
reflection coefficient ضریب بازتابش
Upon reflection , I realized that … دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
reflection angel زاویه بازتاب
Do not do any thing without due reflection . بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
rotational reflection axis محور چرخش انعکاس
background چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
background فعالیت ارتباط دادهای
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background کار با حق تقدم پایین
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background رنگ صفحه تصویرکامپیوتر.
background نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background اصلی است
background تجربه
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
We know very little about his background. ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
background نهانگاه
background سابقه
background دورنما
background معلومات قبلی
background دورنمای عقب
background فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background پس زمینه
background زمینه
background sound موسیقی پس زمینه
background current جریان زمینه
background job program background
background level تراز زمینه
background level الودگی متن الودگی زمینه
background noise همهمه
background noise پارازیت
plaster background مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
background count عکس العمل تشعشع
background communication ارتباط پس زمینه
background music موسیقی پس زمینه
background sound موزیک متن
background music موزیک متن
background sound موسیقی متن
background music موسیقی متن
background noise اصوات مزاحم
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise صدای پس زمینه
background printing چاپ پس زمینه
display background زمینه نمایش
family background پیشینه خانوادگی
background radiation تابش زمینه
background radiation تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
background program برنامه پس زمینهای
background program برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
background recalculation محاسبه مجدد پس زمینه
background noise اختلال پس زمینه
background process فرایندهای پس زمینه
background processing پردازش زمینهای
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
plaster background دورنمای گچ کاری
background program برنامه زمینهای
continuous background radiation تابش زمینهای پیوسته
This painting has a green background. زمینه این تابلو سبز است
signal background plate صفحهپشتعلامت
cosmic microwave radiation background زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com