English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
bail lock قفل قرقره ماهیگیری
Other Matches
bail کفیل گرفتن تسمه
bail کفالت بامانت سپردن
bail واگذاری انتقال
bail چمچه
bail توقیف
bail وثیقه
on bail به قید کفیل
bail تهی کردن
bail حلقه دور چلیک سطل
bail بقید کفیل ازاد کردن
bail شلف
bail کفالت
bail فلزی بشکل لا وصل به قرقره ماهیگیری برای پیچیدن نخ
bail بیرون ریختن اب ازقایق
bail چوب کوتاه افقی روی پایه
bail تضمین ضمانت کردن
bail ضامن
bail شاهین
bail عمل خارج کردن اب قایق
bail حبس
bail ضمانت
bail out به قید کفیل ازاد کردن
bail up ایستادن دراختیارغارتگر
bail someone or something out <idiom> کمک یانجات دادن
become bail کفالت دادن
bail out پریدن و شیرجه رفتن در اب
go bail for someone کفیل کسی شدن
go bail for someone کفالت کسی را کردن
bail دسته سطل
bail out کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
bail out پرش باچتر
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
bail out به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
bail out پریدن از هواپیما
upon bail بقیه ضمانت
able to justify bail ملی
leg bail گریز
leg bail فرار
bail bond ضمانت نامه
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
give bail کفیل کردن
bail arm انتقال
paper bail ضامنورقه
stand bail کفیل شدن
release on bail به قید کفیل ازاد کردن
skip bail <idiom> از دست قانون فرارکردن
jump bail <idiom>
bail arm دسته
perfecting bail قبولی کفالت
bail credit اعتبار تحت ضمانتنامه
perfecting bail صدور قرارقبولی کفالت
paper bail roller غلتکضامنورق
good and svfficient bail ضامن معتبر
perfecting bail competition رقابت کامل
in perfecting bail condition بی عیب
bail arm opening mechanism ماشینبازکنندهبازویمتحرک
paper bail release lever محوررهاکنندهضامنورقه
lock out درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock in از بیرون در را روی کسی بستن
lock away درجای قفل شده نگه داشتن
lock up <idiom> اطمینال کامل از موفقیت
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock out حبس کردن
lock out تعطیل کارخانه
lock out بسته شدن کارخانه
lock out قفل کردن
lock up وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock up حبس
lock up بازداشتگاه
lock up حبس کردن
to lock off جدا کردن
to lock out پشت در
to lock out نگاه داشتن
lock up در محلی محصور کردن
lock up زیر قفل نگه داشتن
lock out حبس کردن تحریم کردن
lock up وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock دسته پشم
lock بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock قفل کردن بستن قفل
lock محکم نگهداشتن
lock قفل
lock طره گیسو
lock قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock چفت شدن
lock قفل گلنگدن
lock قفل شدن
lock راکدگذاردن
lock قفل چخماق تفنگ
lock چفت و بست مانع
lock سد متحرک
lock سدبالابر چشمه پل
lock محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock بغل گرفتن
lock عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock قفل کردن
lock چفت
scalp lock کاکل
safety lock چفت ضامن سلاح
safety lock قفل ضامن
safety lock ضامن اسلحه
percussion lock ماشه تفنگ
mortise lock قفل و بست
pollack or lock یکجور ماهی روغن
putlog or lock تیر افقی
putlog or lock چوب بست
putlog or lock زیرتختهای
puzzle lock قفل رمزی
retraction lock وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
rim lock سیم بند دو راه
rim lock قفل دو راه
safety lock قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
time lock قفل ساعتی
time lock گاه قفل
lock dial تنظیمقفل
lock rail ریلقفلشده
lock ring حلقهقفل
lock switch کلیدقفل
lock-chamber منفذقفل
swivel lock قفلچرخان
tape lock قفلنوار
tubular lock قفلمیلهای
switch lock دکمهقفل
key lock قفلرمزی
equipment lock قفلتجهیزات
cycle lock قفلدوچرخه
two bolt lock قفل دو زبانه
under lock and key زیر قفل
vapor lock قطع کامل جریان سیال
arm lock قفلبازو
canal lock سرمتحرککانال
column lock قفلپایه
drawbar lock قفلمیلهکشنده
lock-up garage صندوقامانات
lock chain زنجیربرای بستن چرخ
ignition lock قفل موتور
hydraulic lock قفل هیدرولیکی
dead lock مانع
lock option اختیار کاربرد قفل
dead lock گیر کردن گیر
dead lock اشکال
dead lock کوچه بن بست
dead lock وقفه
cylinder lock قفل میلهای
control lock وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
check lock مهره پشت گیر
lock spit شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
die lock گیره حدیده
lock nut مهره پشت گیر
lock code رمز قفل
light lock نوربند
light lock درب نوربند
door lock قفل
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
lock hospital بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
door lock کلید خانه
keep under lock and key مهر و موم کردن
elf lock موی درهم برهم
lock nut مهره قفلی
lock spring قاب ساعت فنری
lock step محدود
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
door lock قفل در
lock washer واشر پشت گیر
lock washer واشر قفلی
firing lock قفل اتش
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
flint lock تفنگ
net lock سیم بند چهارراه
net lock قفل چهارراه
flint lock چخماقی
combination lock قفل حروفی
letter lock قفل حروفی
air lock راهروی فشار
air lock اطاقک فشارهواپیما
lock step گیردار
lock step غیر قابل انعطاف
lock torque قفل پیچش
check lock ساعت امتحان کننده
gust lock قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
ankle lock فیتیله پیچ
air lock دریچه هوابند
elf lock زلف ژولیده
elf lock گیس جنی
lock, stock, and barrel با همه چیز
Luer-Lock tip نوکلاک
Luer-Lock tip لوئر
shift lock key دکمهقفل
To insert the key in the lock. کلید را به قفل زدن
To lock horns with someone. To take issue with someone. با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
lift cord lock قفلطناببالابر
rip fence lock قفلشکافنردهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com