English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
balance earth works یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
Other Matches
ex works یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
ex works تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
works کارخانه
he works better او بهتر کار میکند
in the works <idiom> درتدارک
if it works اگر این کار با موفقیت انجام شود
if it works اگر بشه
gas works کارخانه گاز
Construction works . عملیات ساختمانی
public works تاسیسات عام المنفعه
He always works best under pressure . اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
He works as engineer. او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
public works فواید عامه
public works امورعام المنفعه
plaster works گچکاری
works inspector بازرس کارگاه
works superintendent مدیر کارخانه
works of art کار هنری
works of art اثرهنری
temporary works کارهای موقت
salt works کارخانه نمک سازی
preliminary works کارهای مقدماتی
poetical works اثارمنظوم
poetical works اثار شعری
poetical works دیوان شعر
sewage works استفادهازفاضلاببهعنوانکود
plaster works گچبری
works inspector بازرس کارخانه
public works کارهای ساختمانی همگانی
engineering works کارخانه ماشین سازی
emergency works کارهای اضطراری
apple works اپل ورکس
brick works اجر پزی
brick works اجر سازی
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
clerk of the works سرکارساختمانی
clerk of the works استادکار
dye works کارخانه رنگ سازی
sewage works {sg} تصفیه خانه فاضلاب
incidental works کارهای اتفاقی
gas works کارخانه تولید گاز
shoot the works <idiom> از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
miscellaneous works کارهای مختلف
microsoft works مایکروسافت ورکس
lead works کارخانه سرب گدازی
lime works اهکپزی
mintster of public works وزیرکارهای عمومی
gas works tar قطران کارخانه گاز
He works in the production section . درقسمت تولید کار می کند
civil engineering works بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
mintster of public works وزیر فوائدعامه
The works include 4 volumes. این کتاب چهار جلد است.
iron and steel works ذوی اهن و فولاد
road works ahead جادهدردستاحداثاست
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
He works day and night (round the clock). روز وشب کارمی کند
down to earth حقیقی واقعی
down to earth اهل عمل
down-to-earth واقع بین
down to earth عملی
above the earth در روی زمین
down-to-earth عملی
down-to-earth اهل عمل
down to earth واقع بین
above the earth بالای زمین
down-to-earth حقیقی واقعی
earth به زمین اتصال دادن
How no earth did I know? آخر من چه می دانستم ؟
What on earth shall I do now? حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
earth سکنه زمین
earth با خاک پوشاندن
down-to-earth <idiom> احساسی وکاربردی
earth حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth اتصال وسیله الکتریکی به زمین
earth اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earth اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earth ارض
earth باخاک پوشاندن
come down to earth <idiom> از رویاپردازی دست کشیدن
earth اتصال به زمین
to f.with earth خاکریزی کردن
why on earth اصلا چرا
earth زمین
earth خاک
earth سطح زمین
earth کره زمین
earth دنیای فانی
earth سیم زمین
earth pressure فشار حاصل از خاک
earth flax پنبه کوهی
earth pressure رانش خاک
earth science زمین شناسی
earth nut بادام زمینی
earth house خانه زیرزمینی
earth house گور
earth moving جابجاکردن خاک
earth moving حمل خاک
earth resistance مقدار مقاومت زمین
earth light روشنایی خاکستری
earth shine روشنایی خاکستری
earth load رانش خاک
earth pressure فشار خاک
earth road راه خاکی
earth nut دنبلان
earth moving خاکبری
earth pillar گرز دیو
earth fault اتصال به زمین تصادفی
earth crust پوسته
earth born پست
earth born خاکی فانی
earth born زاده خاک
earth born خاکزاد
earth borer مته چالزنی
earth arch طاق قوسی خشتی
diatom earth خاک دیاتومی
dead earth اتصال زمین
earth crust پوسته زمین
earth current برق زمین
earth dam سد خاکی
earth filling خاکریزی
earth wire سیماتصالبهزمین
earth ball دنبلان
earth fall لغزش خاک
earth excavating حفاری زمین
earth electrode الکترد زمین
earth depot انبار خاک
earth dam بند خاکی
crust of the earth پوسته یا قشر زمین
earth science خاک شناسی
the corner's of the earth کدانهای زمین
earth signs علائمکرهخاکی
earth-shattering بسیار شکآور و تکاندهنده
FI'll the pit with earth چاله را با خاک پ؟ کن
orbit of the earth مدار زمین
neutral earth زمین کردن نقطه صفر
pozzolan earth سیمان طبیعی
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
To dig the earth. زمین را کندن
the corner's of the earth اکناف عالم
earth lead شلنگاتصالبهزمین
polyphase earth اتصال زمین دوبل
tile earth خاک کاشی پزی
earth-bound زمینی
earth-bound خاکی
earth-bound دنیوی
earth-bound در خاک
earth-bound عازم کرهی زمین
earth block پلاکزمینی
sandy earth زمین ماسه دار
earth clamp گیرهحفرزمین
earth connection اتصالزمینی
earth pigment رنگینه های معدنی مثل خاک رس
earth architecture معماری خشتی
earth excavating حفاری زمین
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
earth foundation پایهزمین
earth's attraction ربایش زمین
earth work عملیات خاکی
earth work کارهای خاکی
earth ware لوله سفالی
earth terminal ترمینال زمین
earth table رج بنا
earth table سنگ رگی
earth stopper مامور بستن سوراخهای روباه
earth's axis محور زمین
earth's crust پوسته زمین
nap of the earth سینه مال
earth-table رج بنا
lump of earth کلوخ
losse earth زمین خوره
neutral earth زمین خنثی
fullers earth گل سرشوی
fullers earth گل رخت شویی
fuller's earth خاک رس غیر پلاستیکی که شبیه بنتونیت است
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
fuller's earth نوعی خاک رس مخصوص لکه گیری پارچه
earth socket پریز زمین
earth wax مومیا
black earth سیاخاک
axis of earth محور زمین
alkaline earth قلیایی خاکی
alkaline earth زمین قلیایی
alkali earth زمین قلیایی
continous earth زمین دائمی
adamic earth خاک رس
core of the earth هسته زمین
earth antenna انتن زمینی
adamic earth گل رس
corruption on the earth فساد فی الارض
off-balance فردیکهمتعادلنایستادهوهرلحظهامکانداردبرزمینبخورد
available balance مانده موجود
balance هم وزن
balance بالانس کردن
balance تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance تتمه
balance برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance برای همه خطاها یکسان است
balance قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
balance احتمال رویداد خطا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com