English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
band wheel چرخ تسمه خور
Other Matches
wheel measurement [ wheel measuring] بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
p band باند فرکانس
band گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
band محدوده فرکانس ها بین دو حد
band را یک مسافت کوتاه ارسال میکند
band مدار ارتباطی که سیگنال
q band بند فرکانس
x band باند فرکانس
x band باند- ایکس
k band باند فرکانس
j band باند فرکانس
band saw اره نواری
saw band نوار اره
band saw ماشین اره باریک
band محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
band بند و زنجیر
band باند
band متحدشدن
band با نوار بستن
band بصورت نوار دراوردن
band نوارپیچیدن
band دسته کردن
band متحدکردن
band باند بانداژ
band روبان
band توافق
band دستهء موسیقی اتحاد
band ارکستر
band نوار لولا
band تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
band شبکه سیم خاردار
band نوار زخم بندی
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band باریکه
band باندرادیو
band اره نواری
band نوار
band کمربند نوار
band متحد شدن
band متحد کردن
band نواره
band نوار مانع
band قسمت موزیک
string band دسته موزیک سازهای سیمی
side band ساید باند
sweat band زغره
spider band حلقه عنکبوتی
dead band نوار مرده
side band باند کناری
doublet band نوار دوتایی
spectral band نوار طیفی
slip band نوار لغزش
curtain band بازوبندپرده
to keep step to a band مطابق موزیک پازدن
valence band نوار والانس
broad band پهن باند
broad band باند پهن
Citizens' Band باند شهروندان
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
Band-Aids نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
Band-Aid نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
color band نوار رنگی روی جعبه مهمات
wave band باند موج
conducting band نوار رسانا
conduction band نوار رسانایی
wave band دسته امواج رادیو
waist band کمربند
Citizens' Band باند خصوصی
empty band نوار تهی
energy band نوار انرژی
frequency band باند بسامد
frequency band باند فرکانس
latitude band نوار عرضی زمینی
latitude band کمربند عرضی
guard band بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
intermediate band باند میانی
in band signalling ارسال داده که سیگنال حمل آن در پهنای باند کابل یا رسانه ارسالی است
image band باند فرکانس تصویر
head band شیرازه
head band پیشانی بند
head band روسری
latitude band نوار عرضی
forbidden band نوار ممنوع
energy band باند انرژی
error band باند خطا
excitation band نوار تحریک
rotating band کمربند مسی گلوله
filled band نوار پر
rotating band کمربند گلوله
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
positioning band حلقه استقرار
nose band بخشی از کلگی اسب
nose band رو دماغی
normal band نوار متعارفی
neck band یخه پیراهن یا جامه دیگر
forbidden band نوار غیر مجاز
guard band باند نگهبان
brass band دسته موزیکی که
suspension band نواراتصال
raised band نواربرجسته
net band بندتوری
midriff band نوارتیغهوسطسینه
armature band کمربند ارمیچر
gravity band نوارگرانشزمین
band chain زنجیر مساحی
cigar band نوارسیگار
band edge لبه نوار
band measure کوباژ درجا
band of fire نوار اتش
band pass صافی میان گذر
band pass نوار عبور
band pass نوار گذر
absorption band نوار جذب
tightening band نوارنگهدارنده
brass band ادوات انها از برنج باشد
breast band پیش بند
steel band نوار فولادی
interlacing band [آرایشی با نوارها یا قیطان های به هم تابیده شده]
interlacement band [آرایشی با نوارها یا قیطان های به هم تابیده شده]
dentil-band [بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
band-work اسلیمی
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
band-stand جایگاه ارکستر
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
arch-band [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
A military band. دسته موزیک نظامی
one-man band فردیکهچندسازراباهمبنوازد
elastic band کش
band pass باندعبور
band selector انتخابنوار
band ring حلقهنواری
band structure ساختار نواری
band switch کلید تغییر باند
band width پهنای نوار
band width باند
band width نوار
band width پهنای باند
base band ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
rubber band نوارکش
belly band تنگ
belly band زیرتنگ
bloch band نوار بلوخ
bloch band نوار انرژی
boot band کش مخصوص گتر شلوارنظامی
rubber band نوار لاستیکی
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
band spectrum طیف نواری
band screen صافی مخازن
band saw mill اره نواری ماشین فرز
band spectrum بیناب نواری
band stop صافی میان نگذر
band pulley فلکه
rubber band کش
adjusting band نوارمتحرک
band printer چاپگر نواری
band printer چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد
spectral band width پهنای نوار طیف
valence band edge لبه نوار والانس
spinning band column ستون نوار چرخان
partially occupied band نوار نیم پر
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
vertical side band میلهعمودیطرفین
velvet-band choker طوقمخملی
narrow band ISDN نام دیگر سیستم ارتباطی ISDN
narrow band filter صافی فلزات باریک
technical identification band نوارمشخصههایتکنیکی
long wave band باند موج بلند
band pass filter فیلتر میانگذر
anode band detection یکسوسازی اندی
anode band detector اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
conduction band edge لبه نوار رسانش
frequency band compression تراکم باند فرکانس
frequency band width پهنای باند فرکانس
band change switch کلید تغییر باند فرکانس
effective band width پهنای موثر نوار
band street writer یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
wheel دور
wheel چرخیدن
four wheel چهارچرخه
wheel چرخ نخ ریسی
wheel دوک نخ ریسی
wheel جاروب کردن با پا
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel گردش ناو
wheel چرخ
wheel چرخ طایر
wheel گرداندن
wheel چرخش
third wheel سومینچرخدنده
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
to take the wheel پشت رل نشستن
He's a fifth wheel. او [مرد] آدم زایدی است.
wheel well محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel رل ماشین
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
to be a fifth wheel [to be in the way] آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com