English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
bank advance وام بانکی
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
in advance <idiom> سرساعت
advance پیشرفت پیشروی
advance پیش افتادن پیش افتادگی
advance پیش رفتن
advance پیشرفت
advance راندن
advance پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance اعتبار
advance حرکت دادن چیزی به جلو
advance course دوره عالی
advance ترفیع رتبه دادن
advance بهبود
advance پیشروی
advance پیشرفت
in advance <adv.> پیشاپیش
in advance <adv.> از قبل
advance حرکت به جلو
advance پیش بردن
advance قبلا تجهیز شده
advance قبلا تهیه شده
advance ازپیش فرستاده شده
advance مساعده دادن
advance طرح کردن
advance پیشنهاد کردن
advance اقامه کردن
advance تسریع کردن
advance ترقی دادن
advance جلو رفتن
advance جلوبردن
advance پیشروی
advance مساعده
advance جلو
advance پیشرفت طولی ناو
advance پیش پرداخت
advance وام
advance پیشروی پیشروی کردن
advance ترقی مساعده
advance ترقی کردن پیش پرداخت
advance عالی
advance پیش برق
advance پیشرفت
advance پیش پرداخت
advance مقدم
advance gruard یکان جلودار
advance guard پیشرو
advance by bounds حرکت خیز به خیز
advance guard طلایه
advance march فرمان پیش
advance guard پیش قراول
advance detachment قسمت پیشرو
advance force نیروی پیشروی
advance force نیروی جلودار اب خاکی
advance freight پیش پرداخت کرایه حمل
advance gruard جلودار
advance by echelon پیشروی رده به رده
advance by echelon حرکت رده به رده
advance gruard پیش قراول
advance by bounds پیشروی خیز به خیز
advance detachment قسمت سرجلودار
money in advance پیش پرداخت مساعده
advance guard پیش لشکر پاسدار
advance march پیشروی حرکت به جلو
advance observer دیدبان مقدم
advance section قسمت جلویی
advance sign علامت اوانس
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
advance variation واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
money in advance بیعانه
hand advance میزان کردن دستی
buy in advance پیش خرید کردن
announce in advance از پیش اعلام کردن
axis of advance محور پیشروی
advance section قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance purchase خرید سلف
advance observer دیدبان جلو
advance officer افسر جلودار ستون
advance organizer پیش سازمان دهنده
advance party گروه پیشرو
advance party قسمت پیشرو
advance payment پیش پرداخت
advance point گروه نوک
advance point قسمت نوک
advance gruard طلایه
advance base پایگاه مقدم صحنه عملیات
velocity of advance تندی پیشرفت
advance cracking ترکهای عمیق
speed of advance سرعت پیشروی
payment in advance پیش پرداخت
payment in advance پیش پرداخت کردن
payable in advance قابل پیش پرداخت
pay in advance پیش پرداخت کردن
advance base پایگاه جلو
advance point قسمت سر جلودار
paper advance جلو رفتن کاغذ
pay in advance پیش قسط دادن
to advance the hand of a clock عقربه ساعت را جلو کشیدن
automatic timing advance تنظیم کننده خودکار
automatic spark advance میزان کردن خودکار
advance resistance wire سیم ادونس
advance of defensive line در جلو خطوط پدافندی
spark advance & retard میزان کردن جرقه
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
To make advance [overtures] منت کشیدن [برای آشتی]
advance command post پاسگاه رده جلو
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
semi automatic advance میزان کردن نیم خودکار
synchronous phase advance خازن همزمان
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
paper advance setting جایگاه پیشرفته ورق
bank کناره توده
near bank ساحل نزدیک رودخانه
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
to bank واریزکردن
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank سکو
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank کپه کردن
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank کرانه دیواری
bank قسمت برجسته سر پیچ
bank در بانک گذاشتن
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank مجموعهای از وسایل مشابه
bank کنار
bank لب
bank ساحل
bank بانک ضرابخانه
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank کپه کردن بلند شدن
bank بطورمتراکم
bank بانکداری کردن
bank بانک
savings bank قللک
saving bank بانک پس انداز
sand bank ریگ تپه
sand bank ریگ پشته
sand bank جزیره نما
sand bank تپه زیرابی
remitting bank بانک واگذارنده
presenting bank بانک ارائه کننده
piggy bank قللک
penny bank دیناری
savings bank صندوق پس انداز
bank rate نرخ بانک
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank بانک جهانی
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank انبار مازاد
bank rate نرخ بانکی
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bank rate نرخ بهره بانکی
negotiating bank بانک معامله کننده
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
national bank بانک ملی
mortgage bank بانک رهنی
monopoly bank بانک انحصاری
blood bank بانک جمع اوری خون
advising bank بانک ابلاغ کننده
memory bank بانک حافظه
loan bank بانک استقراضی
accepting bank بانک قبول کننده
opening bank بانک باز کننده اعتبار
bank holidays تعطیلات بانکی
bank holidays تعطیلات رسمی
commercial bank بانگ بازرگانی
paying bank بانک پرداخت کننده
merchant bank بانک بازرگانی
oyster bank پرورشگاه صدف
accepting bank بانک قبولی نویس
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
loan bank بانک وامی
clearing bank بانک پس انداز
data bank بانک داده ها
bank notes اسکناس
penny bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
data bank بانک اطلاعات
river bank ساحل رودخانه
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
account with [at] a bank حساب بانکی
intermediary bank بانک میانجی
approved bank بانک تایید شده
data bank base data
data bank پایگاه داده
bank manager رییسبانک
bank loan وام بانکی
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank accounts حساب بانکی
bank of heliostats کرانهنورگرایی
fog bank مه انباشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com