Dictiornary-Farsi | bank holiday | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (2 milliseconds)

English	Persian
bank holiday	روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
bank holiday	ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday	هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند


Other Matches

I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.	من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
holiday	تعطیلات
I am here on holiday.	من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
holiday	تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday	تعطیل مذهبی
holiday	روزتعطیل
holiday	تعطیل
So much for our holiday.	این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
holiday	روزبیکاری
package holiday	مسافرت بسته بندی
holiday routine	برنامه روز تعطیل
That's the end of our holiday.	این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
package holiday	تعطیلیکهتوسطیکشرکتمسافربریکنترلونظارتشود
package holiday	گشت بسته ای
busman's holiday	تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
holiday camp	تفریحگاهتعطیلی
public holiday	تعطیلیعمومیورسمی
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?	تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
legal holiday	تعطیلات رسمی وقانونی
holiday cottage	ویلای اجاره ای برای تعطیلات
drug holiday	ترک موقت دارو
My holiday did me a world of good.	درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
Can I rent a holiday cottage?	آیا میتوانم یک ویلا اجاره کنم؟
to bank	واریزکردن
near bank	ساحل نزدیک رودخانه
bank on <idiom>	اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank	ساحل
bank	کپه کردن
bank	دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank	قسمت برجسته سر پیچ
bank	در بانک گذاشتن
bank	کرانه دیواری
bank	مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank	انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank	سکو
bank	بانک ضرابخانه
bank	رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank	کپه کردن بلند شدن
bank	لب
bank	بانکداری کردن
bank	بانک
bank	صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank	کنار
bank	کناره توده
bank	مجموعهای از وسایل مشابه
Which bank do you bank with?	در کدام بانک حساب دارید؟
Which bank do you bank with?	با کدام بانک کار می کنید؟
bank	بطورمتراکم
You can bank on it! <idiom>	میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can take it to the bank. <idiom>	میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
paying bank	بانک پرداخت کننده
mortgage bank	بانک رهنی
national bank	بانک ملی
negotiating bank	بانکی که اسناد را معامله میکند
remitting bank	بانک واگذارنده
presenting bank	بانک ارائه کننده
piggy bank	قللک
penny bank	دیناری
negotiating bank	بانک معامله کننده
opening bank	بانک باز کننده اعتبار
penny bank	بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
sand bank	تپه زیرابی
monopoly bank	بانک انحصاری
memory bank	بانک حافظه
development bank	بانک توسعه
deposit with the bank	در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank	در بانک به ودیعه گذاردن
confirming bank	بانک تائید کننده
foot bank	پیاده رو
germplasm bank	بانک گونه ها
guide bank	دیوار هادی سد
issuing bank	بانک صادر کننده
collecting bank	بانک وصول کننده
issuing bank	بانک گشاینده اعتبار
fraudvlent bank	ورشکسته به تقصیر
land bank	بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
loan bank	بانک وامی
loan bank	بانک استقراضی
foot bank	زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
sand bank	جزیره نما
sand bank	ریگ پشته
Where is the nearest bank?	نزدیکترین بانک کجاست؟
savings bank	صندوق پس انداز
provident bank	صندوق پس انداز
penny bank	صندوق پس انداز
bank account	حساب بانکی
approved bank	بانک تایید شده
intermediary bank	بانک میانجی
account with [at] a bank	حساب بانکی
piggy bank <idiom>	بانک کوچک
break the bank <idiom>	بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank	سطلآشغالمخصوصبطری
sand bank	ریگ تپه
saving bank	بانک پس انداز
savings bank	قللک
savings bank	صندوق پس انداز
spoin bank	انبار مازاد
spoin bank	محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
state bank	بانک استان
state bank	بانک دولتی
world bank	بانک جهانی
world bank	بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
fog bank	تودهی مه
fog bank	مه انباشت
bank of heliostats	کرانهنورگرایی
bank balance	پولموجود در حساببانکیفرد
bank loan	وام بانکی
bank manager	رییسبانک
bank draft	برات بانکی
bank bond	تعهد
bank bill	حواله بانکی
bank bill	اسکناس
bank bill	برات بانک
bank asset	دارائی بانک
bank annuities	هم نامیده شده
bank annuities	سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle	سراشیب مسیر هواپیما
bank angle	زاویه سراشیب مسیر
bank angle	زاویه شیب ساحل
bank advance	وام بانکی
bank acceptance	قبولی بانکی
bank bond	ضمانت بانکی
bank charge	هزینههای بانکی
bank charges	هزینههای بانکی
bank discount	سپردههای بانکی
bank discount	تخفیف بانکی
bank discount	تنزیل بانکی
bank development	گسترش شبکه بانکی
bank deposit	سپرده بانکی
bank statement	صورتحساب بانکی
bank credit	اعتبار بانکی
bank contraction	انقباض بانکی
bank commission	کارمزد بانکی
bank check	چک بانکی
bank charges	bank
bank acceptance	دریافتی
authorized bank	بانک مجاز
bank statements	صورتحساب بانکی
bank statements	صورت حساب بانکی
bank statement	صورت حساب بانکی
data bank	بانک اطلاعاتی
data bank	پایگاه داده ها
data bank	پایگاه داده
data bank	base data
data bank	بانک اطلاعات
data bank	بانک داده ها
river bank	ساحل رودخانه
clearing bank	بانک پس انداز
clearing bank	بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank accounts	حساب بانکی
bank rate	مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
advising bank	اعلام میکند
advising bank	بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank	بانک ابلاغ کننده
accepting bank	بانک قبول کننده
accepting bank	بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank	بانک قبولی نویس
oyster bank	پرورشگاه صدف
merchant bank	بانک بازرگانی
commercial bank	بانگ بازرگانی
bank holidays	تعطیلات رسمی
bank holidays	تعطیلات بانکی
bank rate	نرخ بهره بانکی
bank rate	نرخ بانک
bank rate	نرخ بانکی
blood bank	بانک جمع اوری خون
bank paper	سفته
bank paper	چک تضمین شده سفته بانکی
bank paper	اسکناس
bank overdraft	بدهی به بانک
bank overdraft	حساب جاری
bank overdraft	استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank of trancformer	دسته مبدل
bank of lamps	مقاومت با لامپ ردیفی
bank of issue	بانک ناشر اسکناس
bank of deposit	صندوق پس انداز
bank of deposit	بانک پس انداز
bank notes	اسکناس
bank note	چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank paving	فرش کناره
bank protection	حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
central bank	بانک مرکزی
bank transfers	انتقالات بانکی
bank switching	راه گزینی محدوده
bank stock	سهام بانک
bank sluice	دریچه تخلیه
bank sluice	دریچه کنترل
bank shot	ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot	ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot	پرتابی که به تخته بخورد
bank revetment	پوشش ساحل
bank restriction	ممنوعیت تعویض پول با طلا
bank reserves	ذخایر بانکی
bank reserves	اندوختههای بانکی
bank protection	ساحلبانی
bank protection	ساحل داری