Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
bank note
چک تضمین شده
bank note
اسکناس
bank note
پول
bank note
چک تضمین شده سند در وجه حامل
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
note
بخاطرسپردن
note
ملاحظه کردن
note
نت موسیقی نوشتن
note
اسکناس
note
ثبت کردن
note
یادداشت کردن
note
تبصره یادداشت ها
note
خاطرات یادداشت
note
اهنگ صدا نت موسیقی
note
کلید پیانو
note
تبصره قبض
note
توجه
note
تذکر
d. note
درخواست پرداخت
note
pro-memoria
note
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
note
نامه رسمی
note
تفسیر
note
درنظر گرفتن
note
سند
note
یادداشت
i will note it down
یاد داشت میکنم
note of a
علامت تعجب
note of a
نشان شگفت
whole note
گرد
to take note of
ملاحظه کردن
take note of
اتخاف سند کردن
take note
اتخاذ سند کردن
Please note
[that]
...
قابل توجه است که
note
توجه کردن ذکر کردن
covering note
بیمه نامه موقت
cover note
گواهی پوشش بیمه
advice note
یادداشت اطلاع
debit note
سند هزینه
debit note
صورتحساب بدهی
debit note
رسید بدهکار
delivery note
حواله تحویل
delivery note
فهرست کالاهای در حال حمل
cover note
گواهی بیمه نامه
cover note
بیمه نامه موقت
sick note
گواهیپزشکیاستعلاجی
note values
انواعنت
worthy of note
قابل ملاحظه
borrower's note
قبض بدهکاری
callective note
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
time note
سند یا قبض مدت دار
consignment note
اعلامیه حمل
consignment note
سند ارسال کالا
consignment note
بارنامه
contents note
فهرست محتوای بسته بندی
contract note
سند قرارداد
contract note
سند مقاطعه توافق نامه
demand note
مطالبه نامه
demand note
سفته
demand note
چک تمسک
note paper
کاغذ نویسی
note of hand
قبض عندالمطالبه
note book
دفتر کتابچه
note book
دفتریاد داشت
marginal note
حاشیه
foot note
پانوشت
foot note
زیرنویس
freight note
صورتحساب هزینه حمل
freight note
سندکرایه و بارکشی
key note
مایه نما
ground note
نت زمینه
key note
معرف مایه
note paper
کاغذ رقعهای
note verbal
verbal
foot note
پی نوشت
eighth note
نت اکتاو
eighth note
نت یک هشتم
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
treasury note
اسکناس صادره از طرف خزانه
to sund a note
نواختن یک نت
grace note
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
to make a note of
یاد داشت کردن
rectification note
اصلاحیه
recommendatory note
پی نوشت
quarter note
نت یک چهارم
packing note
گواهی بسته بندی
packing note
فهرست بسته بندی
issue note
برگه صدور
advice note
دستورپیش پرداخت
advice note
حواله پیش پرداخت
promissory note
سند بدهی
credit note
صورت وضعیت اعتباری
credit note
اعلامیه بستانکاری
promissory note
فته طلب یا پته طلب قبض عندالمطالبه
sixteenth note
نت یک شانزدهم
half-note
نیم پرده
promissory note
فته طلب
promissory note
برگه بدهی
promissory note
اسناد اعتباری
credit note
سند بدهی
promissory note
سند ذمهای
credit note
برگ بستانکار
promissory note
سفته
half note
نیم پرده
I must make a special note of that.
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
railway consignment note
سند ارسال کالا با راه اهن
A sharp note(reply).
نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
materials returned note
یادداشت مواد عودت داده شده
goods received note
برگه دریافت کالا
air consignnment note
قبض حمل هوایی
materials returned note
برگه مواد برگشتی
inland waterway consignment note
صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
To make an apt remark . To stpike the right note.
بجا سخن گفتن
bank
قسمت برجسته سر پیچ
bank
لب
bank
کنار
bank
در بانک گذاشتن
bank
کرانه دیواری
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
کناره توده
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
bank
بانک
bank
بانکداری کردن
bank
بطورمتراکم
bank
کپه کردن بلند شدن
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
سکو
bank
بانک ضرابخانه
bank
کپه کردن
bank
ساحل
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
You can take it to the bank.
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
to bank
واریزکردن
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
You can bank on it!
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
negotiating bank
بانک معامله کننده
intermediary bank
بانک میانجی
approved bank
بانک تایید شده
savings bank
صندوق پس انداز
national bank
بانک ملی
loan bank
بانک وامی
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
issuing bank
بانک صادر کننده
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
account with
[at]
a bank
حساب بانکی
loan bank
بانک استقراضی
memory bank
بانک حافظه
monopoly bank
بانک انحصاری
mortgage bank
بانک رهنی
guide bank
دیوار هادی سد
penny bank
صندوق پس انداز
blood bank
بانک جمع اوری خون
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
clearing bank
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank
بانک پس انداز
state bank
بانک دولتی
state bank
بانک استان
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
world bank
بانک جهانی
bank loan
وام بانکی
bank of heliostats
کرانهنورگرایی
fog bank
مه انباشت
fog bank
تودهی مه
bank holiday
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bottle bank
سطلآشغالمخصوصبطری
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
spoin bank
انبار مازاد
savings bank
صندوق پس انداز
piggy bank
قللک
penny bank
دیناری
provident bank
صندوق پس انداز
penny bank
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
paying bank
بانک پرداخت کننده
presenting bank
بانک ارائه کننده
collecting bank
بانک وصول کننده
savings bank
قللک
saving bank
بانک پس انداز
sand bank
ریگ تپه
sand bank
ریگ پشته
sand bank
جزیره نما
sand bank
تپه زیرابی
remitting bank
بانک واگذارنده
bank manager
رییسبانک
bank balance
پولموجود در حساببانکیفرد
germplasm bank
بانک گونه ها
bank overdraft
استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank guarantee
ضمانت بانکی
bank giro
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
bank giro
جیروی بانکی
bank genesis
پیدایش دیواره
bank failures
ورشکستگی بانک
bank failure
ورشکستگی بانکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com