Dictiornary-Farsi | base runner | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
base runner	توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود


Other Matches

over runner	متجاوز
runner	متصدی
runner	ماشین چی
runner	اداره کننده شغلی
runner	امر برپیاده
runner	طناب چشمی دار
runner	پای راهگاه
runner	مجرای اصلی تغار
runner	لاوک
runner up	دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up	دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner	فرش کناره [فرش های دراز و باریکی که عموما جهت پله یا راهرو استفاده شود.]
over runner	متجاسر
runner	ولگرد
runner	فروشنده سیار
runner	افسر پلیس
runner	دونده
Runner	دونده
runner	ریشه هوایی
runner	گردنده گشتی
runner	قسمت متحرک طناب
dan runner	کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
rear runner	گردنهپشتی
gun-runner	قاچاقچیاسلحه
runner blade	تیغهچرخنده
runner beans	رجوع شود به bean pole
turbine runner	حرکتدهندهتوربین
Francis runner	فنفرانسوی
runner bean	رجوع شود به bean pole
distance runner	دونده استقامت
Kaplan runner	پروانهکابلان
courtesy runner	بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
front-runner	دونده پیشتاز
front runner	دونده پیشتاز
stretch runner	تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
blockade runner	شخصی یا ناوی که ازمحاصره دشمن میگذرد
Pelton runner	چرخشفن
dan runner	کشتی بویه گذار
scarlet runner	نوعی لوبیای سبز
base course	لایه اساس قشر اساس
r base	ار- بیس
base course	قشر پی راه
base 0	decimal
to base one self	اعتماد کردن
to base one self	تکیه کردن
base course	لایه شالوده
base course	قشر لعاب
sub base	زیر قشر
sub base	زیر بستر
base 0	پایه 01
get to first base <idiom>	موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
off base <idiom>	غیر دقیق ،نادرست
third base	موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
first base	اولینپایگاه
second base	دومینپایگاه
knowledge base	پایگاه دانش
knowledge base	پایگاه معلومات
fuse base	پایه ی فیوز
knowledge base	پایگاه اگاهی
coupling base	اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
data base	پایگاه داده ها
inorganic base	باز معدنی
inorganic base	باز غیر الی
filbert base	پایگاه دروغین
floating base	پایگاه شناور دریایی
floating base	ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
fox base+	فاکس بیس پلاس
defense base	پایگاه پدافندی
hard base	سکوی پرتاب مستحکم
hard base	سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
hard base	باز سختbaseball
data base	مبنای اطلاعات
defense base	پایگاه دفاعی
coupling base	وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
base unit	یکان مبنا
base unit	یکان پایگاهی
base symbol	علایم قراردادی مبنا
base surge	ابر پایه قارچ اتمی
base stone	سنگ زیرین
base spray	بسک ته
base spray	بسکهای ته گلوله
base speed	سرعت منتجه
base speed	سرعت مبنا
base shop	تعمیرگاه پادگانی
base shop	تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shear	نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
base unit	یکای بنیادی
base unit	یکای اصلی واحد اصلی
conjugate base	باز مزدوج
column base	پایه ستون
column base	ته ستون
column base	زیرستون
chart base	چارت مادر
chart base	چارت مبنا
center base	میدان مرکزی
filbert base	پایگاه فریبنده
bayonet base	پایه لامپ میخی
base width	عرض پایه پهنای پایه
base width	ستبرای پایه
base surge	ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base section	رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
lewis base	باز لوویس
base of a triangle	قاعده [مثلثی] [ریاضی]
hardwood base	پایهسختچوبی
fixed base	پایهثابت
dexter base	پایهراستی
concrete base	پایهیبتونی
centre base	ستونمرکزی
bracket base	پایهقلاب
base of splat	پایهپشتصندلی
wheel base	فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
time base	مبدا زمانی
time base	ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base	ماخذ مالیات
lamp base	پایهلامپ
magazine base	محلانبارخشاب
pin base	پایهمیله
base-court	حیات بیرونی
Attic base	پایه ی آتنی
Asiatic base	پایه یونی [آسیایی]
It is base on a precedent.	مسبوق به سابقه است
wave base	سطحموج
telescope base	پایهتلسکوپ
swivel base	پایهگردنده
sprung base	تشکفنری
sinister base	منحنیانتهایی
recharging base	بخشتغذیه
tax base	مبنای مالیاتی
stanchion base	زیرستون
octal base	هشت پایهای
number base	پایه عدد
number base	عدد پایه
number base	مبنای عددی
naval base	پایگاه دریایی
monetary base	پایه پولی
monetary base	مبنای پولی
mobilization base	حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base	مبنای بسیج
magneto base	پایه مگنت
loktal base	لامپ قفلی
polyacid base	باز چند اسیدی
polyacidic base	باز چند اسیدی
prisoners base	بازی گرگم بهوا
staging base	پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base	کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base	مبنای نرم افزار
soft base	باز نرم
single base	تک مادهای
single base	باروت یک حبهای
sight base	پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base	باز شیف
return to base	بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base	شبه باز
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
loctal base	لامپ قفلی
base of origin	مبداء اصلی
army base	پایگاه نیروی زمینی
army base	پادگان نیروی زمینی
base loading	بار اولیه
base loading	بارگیری انجام شده در پایگاه
bare base	پایگاه اشغال نشده
bare base	پایگاه اماده نشده
bare base	فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
base address	نشانی پایه
base line	خط توجیه
base line	خط کور
base line	خط مبنا
base map	نقشه مادر
base map	نقشه پایگاه
base of operations	پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of operations	پایگاه عملیات
fire base	مبنای اتش
base ejection	ته پران
base of fire	مبنای اتش
base number	عدد پایه
base number	عدد مبنا
base mortar	قبضه مبنا
base mortar	خمپاره مبنا
base memory	حافظه پایه
base map	نقشه مبنا
advance base	پایگاه جلو
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
base line	خط پایه
base level	تهتراز
base depot	امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base defense	پدافند پایگاه
base defense	پدافند از پایگاه
base band	روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band	مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
base cover	عکس برداری اولیه
base court	حیاط بیرونی یاعقبی
base complex	مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base command	فرماندهی پایگاه
base circle	هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
base camp	پایگاه اصلی کمپ اصلی
base camp	پایگاه مبنا
base born	حرامزاده
base band	ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
base development	ساختن پایگاه
base ignition	احتراق تحتانی