English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
basic allowance شارژ انبار
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
Search result with all words
basic allowance for quarters حق مسکن
basic allowance for subsistence جیره نقدی
basic allowance for subsistence حق معاش
Other Matches
allowance فوق العاده
allowance تخفیف وزن بار اسب
allowance سهمیه
allowance پاداش
allowance اعطاء
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance اجازه دادن
allowance تخفیف مقرری
allowance مزایا
allowance مقرری مستمری
allowance کمک هزینه
allowance جیره دادن فوق العاده دادن
allowance جیره حق معاش
allowance مددمعاش
allowance فوق العاده و هزینهء سفر
allowance میزان مجاز
delay allowance زمان تقسیم
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
quarters allowance حق مسکن
authorized allowance مزایا مزایای قانونی
authorized allowance حق
authorized allowance سهمیه مجاز
allowance for depreciation ذخیره استهلاک
allowance for anticipated سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
allowance for anticipated losses stock
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
cashier's allowance کسر صندوق
allowance method روش ایجاد ذخیره
ration allowance حق جیره
ration allowance حق معاش
ration allowance پول جیره
serverance allowance حق بدی هوا
serverance allowance حق پوشاک برای سختی هوا
subsistence allowance مد د
subsistence allowance معاش
table of allowance جدول سهمیه مجاز
to make allowance منظور کردن
travel allowance خرج سفر
travel allowance فوق العاده سفر هزینه سفر
victualling allowance جیره روزانه
yearly allowance مقرری سالیانه
seam allowance اختلافدرز
mobility allowance پولیکهدولتبهافرادمعلولمیدهد
quantity allowance تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
quantity allowance تخفیف کلی
monthly allowance مقر ری ماهیانه
to make allowance در نظر گرفتن
family allowance مدد معاش
family allowance معاش اولاد حق اولاد
field allowance فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
fitting allowance کاملا" اندازه
fitting allowance فوق العاده مناسب
weekly allowance هفتگی
machining allowance تراش خور
monthly allowance ماهیانه
consolidated table of allowance جدول سهمیه عمومی
common table of allowance جداول سهمیه عمومی
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
dailgy food allowance جیره روزانه
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
consolidated table of allowance جدول سهمیه مشترک
basic course دوره مقدماتی
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic بازی
basic بیسیک
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic قلیایی
basic بنیادی
basic پایهای
basic اصلی
basic ابتدایی
basic اولیه
basic اساسی
basic تهی بنیانی
basic اساسی مقدماتی
basic روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic بنیانی
basic روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic مقدماتی اساسی
basic مین دستیابی
basic به یک وسیله راه دور
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
basic shaft محور اصلی
true basic تروبیسیک
basic sciences علوم پایه
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
basic salt نمک بازی
basic research تحقیقات مقدماتی
basic point نقطه مبداء
basic ration جیره اصلی
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
basic size اندازه اولیه
integer basic نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
advanced basic بیسیک پیشرفته
airman basic سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic verses ایات محکمات
basic variable متغیر اساسی
basic variable متغیر اصلی
basic training اموزش مقدماتی
basic training تعلیمات ابتدایی
tiny basic یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
basic surplus مازاد اساسی
quick basic کوئیک بیسیک
basic shaft محور واحد
basic standard استاندارد اولیه
basic speed سرعت اولیه
basic slag سرباره قلیایی
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic price قیمت مبنا
basic conflict تعارض بنیادی
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
basic weaves رگباسلیق
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic crops جو
basic crops ذرت
basic crops پنبه تنباکو و برنج
basic data عناصر تیر اولیه
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic gearing چرخ دندههای اصلی
basic price قیمت پایه
basic anxiety اضطراب بنیادی
basic research علم بنیادی
basic research علم پایه
basic branch رسته اولیه
basic brick اجر قلیائی
basic capacity گنجایش مبنا
basic capacity گنجایش پایه
basic circuit مدار ساده
basic data اطلاعات اولیه
basic language زبان بیسیک
basic intent نیت عام
basic pay حقوق اصلی
basic pay اصل حقوق
basic lining پوشش یا استر قلیایی
basic linkage پیوند اساسی
basic load بار مبنا
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
basic of issue مبنای توزیع
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
basic size اندازه اصلی
basic hole سوراخ مقدماتی
basic dye رنگ قلیایی
basic date تاریخ ترفیع
basic deficit کسری کلی
basic deficit کسری اساسی
basic dye رنگینه بازی
basic agreement توافق اولیه
basic ground زمینه و متن اصلی فرش
basic fortran استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic gearing گیربکس
basic building materials مواداولیهساختمان
basic source of food منابعاولیهغذا
basic converter steel فولاد توماس
We must find a basic solution. باید یک فکر اساسی کرد
the four basic arithmetic operations چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic calculating operation چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic operation of arithmetic چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic bessemer converter مبدل مقدماتی بسمر
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
basic pig iron اهن خام قلیایی
basic pig iron اهن توماس
basic circuit arrangement ترتیب مدار ساده
basic machine unit واحد دستگاه مقدماتی
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic access method روش دستیابی اصلی
basic end item تجهیزات ووسایل اولیه
basic end item اقلام اولیه اماد
basic construction unit واحد ساختمانی
basic combat training اموزش رزم مقدماتی
basic bessemer steel فولاد مقدماتی بسمر
basic bessemer process فرایندقلیایی بسمر
basic bessemer process فرایند مقدماتی بسمر
basic requisition number درخواست ابتدایی
basic requisition number درخواست اولیه
ground basic slag سرباره توماس
ground basic slag ارد توماس
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
basic planning guide راهنمای اولیه طرح ریزی
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
basic standard cost قیمت استاندارد
basic standard cost قیمت پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com