English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
batch production تولید زیاد یک نوع کالا
batch production تولیدانبوه
Other Matches
batch سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
batch فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
batch این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
batch مین اطلاعات سفید
batch ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batch در گروههای مربوطه و در یک ماشین
batch فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
batch گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
batch گروه
batch دستهای
batch یک محموله
batch یک پارتی
batch یک دست
batch قرار دادن موضوعات در گروهها
batch مقدار نان دریک پخت
batch دسته
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch ابخوره
batch اندازه مخلوط بتن
batch یک مجموعه
batch مجموعه
batch مقدار
batch سری
batch با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batch دسته کردن مجموع کردن
batch قسمت
batch process فرایندناپیوسته
batch process فرایند پیمانهای
batch patenting پاتنت کردن منقطع
batch number شماره مرجع و یک دسته
batch mode باب دستهای
batch mixer مخلوط کن ضربهای
batch file فایل دستهای
batch costing تعیین قیمت سفارش کالا
batch costing تعیین هزینه مجموعهای ازکالا
batch compiler کامپایلردستهای
batch compiler همگردان دستهای
batch processing دسته پردازی
batch processing پردازش دستهای
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
batch total جمع کل دسته
batch quantity کمیت گروهی
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
batch type furnace کوره نوع منقطع
production فرآورده کارگاه
over production عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
over production محصول زیادی
production ساخت مواد برای فروش
production تولید دستهای
production تولید
production تولید محصول
production اقامه
production ارائه
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production حاصل دادن
production تولید کردن
production ایجاد
production فراورده محصول
production استخراج
production عمل اوری ساخت
production الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production سرعت ساخت محصول
production فراوری
production کنترل ساخت یک محصول
production تولید حجم بزرگ محصولات
production ارائه ساخت
production محصول عمل
production capacity فرفیت تولید
production program برنامه تولید
production programme برنامه تولید
production routine روال تولید
production rule قاعده
production rule تولید
production run اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production technique فن تولید
production technique روش فنی تولید
production account حساب تولید
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
production lines خط تولید
production management مدیریت تولید
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production of oil استخراج نفت
production missile موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
production method روش تولید
production index شاخص تولید
power of production نیروی تولید
pilot production تولید نمونه
production part بخش تولید
production period دوره تولید
production planning برنامه ریزی تولید
production process فرایند تولید
production process جریان تولید
production coefficient ضریب تولید
production control کنترل تولید
series production سری سازی
surplus production تولید اضافی
surplus production مازاد تولید
surplus production فزونی تولید
track production شروع تعقیب هدف
volume of production حجم تولید
electricity production تولیدالکتریسیته
production adviser مشاوره محصولات
production desk میزمحصولات
production of sound تولیدات صدا
production platform سکویتولیدات
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
scale of production مقیاس تولید
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
food production تولید غذا
production cost هزینه تولید
production cost ارزش ساخت
production efficiency کارائی تولید
production efficiency کارائی در تولید
production engineer مهندس تولید
production facility سهولت تولید
production frontier مرز تولید
production function تابع تولید
production gap شکاف تولید
production time زمان تولید
production time زمان ساخت
relations of production رابطه تولید
production process روند ساخت
period of production دوره تولید
mass-production تولید انبوه
energy production تولید انرژی
energy production تولید نیرو
factor of production عامل تولید
factory production تولید کارخانهای
flow of production جریان تولید
flow of production گردش تولید
forces of production نیروهای تولید
full production تولید کامل
full production تولید در حداکثرفرفیت
ingot production تولید شمش
cost of production هزینه تولید
elasticity of production کشش تولید
census of production امار سرشماری
census of production امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
agents of production عوامل تولید
factors of production عوامل تولید
aliterary production فراورده یا محصول ادبی تالیف
aliterary production تصنیف
an artistic production عمل یا کار صنعتی
production line خط تولید
branches of production شاخههای تولید
branches of production رشتههای تولید
bulk production تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
bulk production تقسیم سوخت درفروف کوچک
census of production امارگیری در خصوص تولید
mass production بس فراوری
mass production تولید بمقدارزیاد
mass production تولید ماشینی
means of production وسایل تولید
track production فهور هدف
means of production ابزار تولید
mechanical production تولید ماشینی
mode of production شیوه تولید
mode of production وجه تولید
mode of production طرز تولید
mass production تولید انبوه
production factors عوامل تولید
pair production تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
nuclear power production تولید انرژی هستهای
additional production personnel عوامل دیگر تولد
production indifference curve منحنی بی تفاوتی تولید
production control room اتاقکنترلمحصولات
aggregate production function تابع تولید کل
pig iron production تولید اهن خام
He works in the production section . درقسمت تولید کار می کند
To step up ( increase ) production. سطح تولید رابالابردن
steps in the production of electricity مراحلتولیدالکتریسیته
piece production cost ارزش تولید قطعه
production video switcher دکمهنمایشگرمحصولات
pilot line production تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
multi stage production تولید چند مرحلهای
production of electricity by the generator الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
production possibility frontier مرز امکانات تولید
non specific factors of production عوامل غیر اختصاصی تولید
mass production of goods تولید توده وار کالا
fixed production coefficients ضرایب تولید ثابت
production possibility curve منحنی امکانات تولید
index of industrial production شاخص تولید صنعتی
labor intensive production تولید کاربر
mobility of factors of production تحرک عوامل تولید
production possibility bondary مرز امکانات تولید
production planning and control برنامه ریزی و کنترل تولید
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
homogeneous production function تابع تولید همگن
net primary production تولید خالص نخستین
mass production of goods تولید انبوه کالا
large scale production method روش تولیدانبوه
production/export riser system صادراتدستگاهپایه
production of electricity from solar energy دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
production of electricity from nuclear energy تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
linear homogenous production function تابع تولید خطی همگن
large scale production method روش تولیدبه مقیاس وسیع
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com