English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
battery integration end radar display equipment
battery integration end radar display وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
Other Matches
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
integration ائتلاف
integration انضمام
integration یکپارچگی
integration یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
integration انتگرال گیری
integration انجام چندین عمل با هم
integration مجتمع سازی
radius of integration شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
social integration یکپارچگی اجتماعی
personality integration یکپارچگی شخصیت
vertical integration ادغام عمودی
horizontal integration انضمام افقی
horizontal integration ادغام افقی
variable of integration متغیر انتگرال [ریاضی]
Constant of integration ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
economic integration یکپارچگی اقتصادی
integration by parts انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]
integration by parts انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
horizontal integration تمرکز افقی
economic integration همبستگی اقتصادی
small scale integration مجتمع سازی در مقیاس کوچک
small scale integration قطعه
double integration method روش انتگرال دوبل
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
medium scale integration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium scale integration مدار مجتمع با دو قطعه
very large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
wafer scale integration یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
very large scale integration قطعه
super large scale integration قط عه
ultra large scale integration مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
radar دستگاه رادار
radar رادار
radar boresight محوریابی رادار
radar beam پرتو رادار
radar beacon راهنمای رادار
radar beacon برج دیدبانی رادار
radar beacon برج مراقبت رادار
radar boresight تطابق خط دید رادار
radar netting تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
radar clutter منطقه پوشیده از دید رادار
radar comouflage استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
radar correlation درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
radar countermeasures اقدامات ضد رادار
radar countermeasures پیش گیریهای ضد رادار
radar antenna انتن دار
radar altitude ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
radar altimetry ارتفاع سنجی به وسیله رادار
doppler radar رادار داپلر
doppler radar رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
doppler radar رادار دوپلر
radar trapping اختلال پیدا کردن رادار
radar alimeter فرازیاب رادار
radar trap وسیلهسرعتسنجموتور
weather radar رادارآبوهوا
radar unit مرکزرادار
radar scan تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
radar reflector انعکاسرادار
radar mast دکلرادار
warning radar رادار هشدار دهنده
radar clutter منطقه کور رادار
radar danning ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
radar ranging تنظیم تیر به وسیله رادار
radar ranging میدان رادار
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
radar scan مراقبت بوسیله رادار
radar scope صفحه رادار
radar scope صفحه دید رادار
radar screen صفحه تصویر رادار
radar screen indicator position plain :syn display radar
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
radar silence سکوت راداری
radar trace علامت رادار
radar tracking تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar trapping اختلال رادار
surveillance radar رادار تجسس هدف
search radar رادار تجسسی
radar quardship دیدبانی بارادار
radar quardship نگهبانی رادار
radar echo علایم روی صفحه رادار
radar engineering مهندسی رادار
radar equipment تجهیزات رادار
radar imagery عکاسی به وسیله امواج رادار
radar installation تاسیسات رادار
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
radar location موقعیت رادار
radar man متصدی رادار
radar measurement اندازه گیری رادار
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
radar network شبکه ی رادار
radar operator متصدی رادار
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
radar prediction کسب اطلاعات به وسیله رادار
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
surveillance radar رادار مراقبتی
acquisition radar رادار هدفیابی
aerial radar رادار هوایی
acquisition radar رادار اکتشاف هدف
acquisition radar رادار هدفیاب
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
air control radar رادارکنترلهوایی
air search radar رادارردیابهوایی
sidelooking airborne radar رادار با دید جانبی
target detection radar رادارحمایتکنندههدف
surface surveillance radar رادارمراقبسطحی
sidelooking airborne radar رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
sidelooking airborne radar رادار جانبی
sidelooking airborne radar رادارجانبی
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
radar range mark فاصله یاب راداری
fire control radar رادار کنترل اتش
directional radar prediction تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
air traffic control radar system راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
display نمایاندن
m display ارائه ام
h display ارائه اچ
p display ارائه پی
n display ارائه ان
j display ارائه جی
g display ارائه جی
d display ارائه دی
f display ارائه اف
display نشان دادن اطلاعات
display نمایشگر صفحه نمایش
c display ارائه سی
k display ارائه کی
b display ارائه ب
display نمایشگری
display ارائه
display جلوه نمایاندن
display تظاهر
display اشکارکردن نمایش
display نشان دادن ابراز کردن
i display ارائهای
display نمایش دادن
l display ارائه ال
self display خودنمایی
self display جلوه گری
display وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
display ویترین
display در معرض نمایش
display نمایش
display اشکار کردن
display terminal ترمینال نمایش
display type نوع نمایش
display unit واحد نمایش
display tolerance میزان دقتی که با ان اطلاعات گرافیکی می توانند خروجی باشند
display unit واحد نمایشگر
visual display نمایش بصری
plasma display صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
display tube لامپ نمایشگر
vector display نمایش برداری
affect display نمایش عاطفه
raster display صفحه نمایش شبکهای
raster display نمایش محل تصویر
simultaneous display نمایش سیمولتانه
heads up display وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
marching display وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
graphics display نمایش گرافیکی
graphic display یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه
menu display روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
situation display صفحه نمودار وضعیت افق دیدرادار
formatted display نمایش شکل یافته
teletype display نمایش تایپ راه دور
teletype display نمایش تله تایپ
RGB display سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال و ورودی قرمز و سبز و آبی استفاده میکند تا اشعه تصویر را کنترل کند
display terminal پایانه نمایشگر
colour display نمایشرنگ
backlit display صفحه نمایش پشت نور
display adapter اداپتور صفحه نمایش
backlit display واحد نمایش کریستال مایع که برای بهبودبخشیدن به شدت تصویرنور مناسبی دارد
data display داده نمایی
data display داده نما
text display نمایشگرمتن
plasma display نمایش پلاسما
plasma display نمایشگرپلاسمایی
message display نمایشپیغام
function display نمایشگرتابع
display setting تنظیمصفحهنمایش
display cabinet بوفه
digital display صفحهنمایشعددی
pyrotechnic display اتش بازی
display architecture معماری نمایشی
display image نمای تصویر
display highlighting جلوه دادن تصویر
display foreground پیش نمای تصویر
display menu فهرست انتخاب نمایشی
display device دستگاه نمایش
display cycle چرخه نمایش
display controlled نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
display console کنسول نمایش
display menu فهرست نمایش
display background زمینه نمایش
display board تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
display surface سطح نمایش
display console پیشانه نمایشگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com