Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 31 (3 milliseconds)
English	Persian
beginning	اغاز
beginning	ابتدا
beginning	شروع
beginning	حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
beginning	نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
beginning	بخشی از ماده که شروع ناحیه ضبط یک نوار مغناطیسی را می سازد
beginning	قسمت اول
Other Matches
at the very beginning	از همان اولش
from the beginning	از اول
This is only the beginning.	این تازه اول کتاب است
in the beginning	درابتدا
in the beginning	دراغاز
at [in] the beginning	در آغاز [درابتدا ]
beginning of the month	اول ماه
beginning of negotiations	شروع مذاکره
beginning of message	شروع پیام
beginning of message	شروع پیغام
She is beginning to lose her looks .	قیافه اش را دارد از دست می دهد
eternity without beginning	ازل
pasteternity beginning	ازل
from beginning to end	ازابتداتا انجام
from beginning to end	ازاول تا اخر
From beginning to end. From first to last .	از اول تا آخر
beginning of tape marker	علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
It marked the beginning of a war.	این آغاز جنگ بود.
The child is beginning to talk.	بچه دارد زبان باز می کند
At the beginning of the month (year).	سر ماه ( سال )
At the beginning of the month (year).	سرش ؟ بسنگ خورد
I am beginning to realize ( understand ) .	کم کم دارم متوجه می شوم
I'm beginning to get scared [hungry] .	آهسته آهسته به ترس می افتم [گرسنه می شوم] .
to start from the beginning [to start afresh]	از آغاز شروع کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com