Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (5 milliseconds)
English
Persian
bend over backwards to do something
<idiom>
سخت تلاش کردن
Other Matches
backwards
عقب افتاده
To know it backwards.
مطلبی رافوت آب بودن (خوب دانستن )
To go backwards.
عقب عقب رفتن
backwards
در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards
سیگنال کنترل و handshaking
backwards
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards
ارسال داده کنترل شده توسط گیرنده
backwards
جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
backwards
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
backwards
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backwards
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backwards
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backwards
کودن
backwards
به پشت
backwards
ازپشت وارونه
backwards
عقب مانده
step backwards
تنزل
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
To and fro . Forwards and backwards.
جلو وعقب
To move backwards and forwards.
عقب وجلو حرکت کردن
bend
خمیدن
bend
گیره
bend
خم کردن
bend to right
بهراستبپیچید
per bend
خمجفتی
U-bend
لولهUشکل
i am bend on going
مصمم هستم بروم
bend
شرایط خمیدگی زانویی
bend
زانویه خمیدگی
bend
خمش
bend
کج کردن
bend
بستن بادبان به تیر دکل
bend
کوشش کردن
bend
خمش فشاری انحنای لوله زانویی
bend
کمان خمش
bend
دولا کردن
bend
تعظیم کردن
bend
منحرف کردن
bend
بذل مساعی کردن
bend
خم شدن
double bend
پیچدوبله
to bend effort
کوشش کردن
hairpin bend
پیچتندجاده
to bend the knee
خم کردن زانو
sheet bend
نوعی گره طناب
to bend effort
صرف قوه کردن
sheet bend
گره مخصوص وصل دو طناب قایق
carrick bend
بست دو خفتی
carrick bend
گره زنجیر
bend on edge
خم کردن لبه ها
fisherman's bend
گره لنگر
fisherman's bend
گره مخصوص قایقرانی
to bend effort
اقدام کردن
hawser bend
گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
hawser bend
گره طناب
fisherman's bend
گره ماهیگیری
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
sheet bend
گره پله
sheet bend
hitch swab : syn
bend sinister
قسمت چپ دگل اصلی کشتی
drive someone round the bend
<idiom>
جان کسی را به لب آوردن
double sheet bend
گیرهورقهدوبله
to bend the knee in prayer
رکوع کردن
to bend or draw the bow
کمان کشیدن
pipe bend or knee
زانویی
hair pin bend
مارپیچ
hair pin bend
مارپیچ کوهستان
pipe bend or knee
زانو
to bend or draw the bow
کمان را چله کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com