Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bill of guarantee
ضمانتنامه
Other Matches
guarantee
تضمین
guarantee
تامین تضمین کردن
guarantee
تامین کردن
guarantee
مضمون له
guarantee
جیرو کردن
guarantee
مضمون به
guarantee
وثیقه
guarantee
متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantee
وثیقه
guarantee
ضمانت
This is the only way to guarantee that ...
تنها راه برای تضمین این است که ...
guarantee
سپرده
guarantee
کفالت وثیقه
guarantee
تکفل کردن متعهد له
guarantee
تضمین
guarantee
ضمانت
guarantee
تعهد
guarantee
ضامن
guarantee
وثیقه سپرده
guarantee
ضمانت کردن
guarantee
تعهدکردن
guarantee
عهده دار شدن
guarantee
شخص ضمانت شده
guarantee
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee
ضامن متعهد
repayment guarantee
ضمانت استرداد پیش پرداخت
return of a guarantee
عودت ضمانتنامه
return of guarantee
عودت ضمانتنامه
sight guarantee
ضمان حال
sight guarantee
ضمان موجل
tender guarantee
ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
to discharge a guarantee
ضمانتی را ازاد کردن
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
guarantee period
مدت تضمین
bid guarantee
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
bank guarantee
ضمانت نامه بانکی
automatic guarantee
ضمان قهری
performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
payment under a guarantee
پرداخت تحت ضمانتنامه
mutual guarantee
guarantee
contract of guarantee
عقد ضمان
delayed guarantee
ضمان موجل
contract guarantee
ضمانت قرارداد
contract guarantee
ضمانتنامه قرارداد
collective guarantee
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
guarantee fund
سپرده تضمینی
guarantee period
دوره ضمانت
claim under a guarantee
مطالبه تحت ضمانتنامه
i guarantee his appearance
من ضمانت می کنم که حاضرشود
issue a guarantee
صدور ضمانتنامه
joint and several guarantee
ضمانت تضامنی
contract of guarantee
ضمان عقدی
bank guarantee
ضمانت بانکی
claim guarantee form
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
good performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
bill
نوعی شمشیرپهن
bill
منقار
bill
حواله
bill of e.
برات
bill
نوک
to f. the bill
واجدشرایط بودن
bill
قبض
the bill
صورت حساب
bill
اسنادبازرگانی
bill
نوک بنوک هم زدن
bill
لایحه
bill
صورتحساب دادن
bill nye
صورتحساب
bill
اسکناس
bill
صورتحساب
bill
سند
got through (the bill got through the ma
لایحه از مجلس گذشت
bill
برات
bill
قبض صورتحساب
bill
سند مالی لایحه یا طرح قانونی
way bill
سند حمل
way bill
بارنامه راه اهن
bill
گزارش جریان دعوی
May I have my bill, please?
ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
bill
اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill
بیجک
way bill
بارنامه
bill
تهیه کردن صورتحساب
bill
دادخواست
The bill, please.
لطفا صورت حساب.
way bill
بارنامه دریایی
foreign bill
برات ارزی
omnibus bill
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
dishonour a bill
نکول
members bill
member
due bill
سند بدهی
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
play bill
اگهی نمایش
hook bill
منقارعقابی
foreign bill
حواله ارز خارجی
protect a bill
وجه براتی را تامین کردن
member's bill
طرح قانونی
long bill
نوک دراز
fly bill
اگهی دستی
foreign bill
برات خارجی
transit bill
پروانه عبور
hard bill
پرندگان سخت منقار
hawk bill
لاک پشت ابی
fly bill
اعلان دستی
How much is my telephone bill?
صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
first reading of a bill
شوراول لایحه
hawks bill
لاک پشت منقار دار
hook bill
منقار نوک برگشته
a hefty bill
صورتحساب سنگینی
financial bill
لایحه مالی
foreign bill
برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
due bill
برات پرداختنی
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
play bill
اعلان نمایش
retiring a bill
براتی را تسویه کردن
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
treasury bill
اسناد خزانه
transit bill
اجازه عبور
training bill
برنامه اموزشی
to veto a bill
لایحه قانونی راردکردن
to talk out a bill
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
to rush a bill through
لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
to protean a bill
وجه براتی راتامین کردن
to dishonour a bill
براتی را فکول کردن
to bill and coo
باهم غنج زدن
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
twin bill
دو مسابقه توام در یک برنامه
usance bill
برات به وعده
pad the bill
<idiom>
اضافه شدن هزینههای کاذب
foot the bill
<idiom>
پرداختن
fill the bill
<idiom>
مناسب برای همه جا
double bill
مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
bill posters
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill poster
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
watch bill
لوحه نگهبانی ناو
wage bill
لیست حقوق
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
to bill and coo
بوسه بازی کردن
time bill
برنامه حرکت قطار
station bill
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
soft bill
مرغ مگس خوار
soft bill
پرنده منقار نازک حشره خوار
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
sight bill
برات دیداری
show bill
تابلو اعلان نمایش
short bill
برات کم مدت
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
station bill
جدول محلها
stork's bill
شمعدانی عطر
stork's bill
گل عطر
time bill
سفته مدت دار
through bill of lading
بارنامه سراسری
through bill of exchange
بارنامه سراسری
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill is undue
وعده برات نرسیده است
the bill is overdraw
سر رسید برات منقضی شده است
the bill has come to maturity
موعد پرداخت برات منقضی شده است
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
stork's bill
برگ عطر
road bill
بارنامه
bill of loading
جواز کشتی
bill of exchange
برات
bill of exchange
برات ارزی
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exceptions
صورت استثنائات
bill of exception
اعتراض نامه
bill of entry
افهارنامه ورودی
bill of entry
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of divorce
طلاق نامه
bill of disfranchise
disfranchise
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
bill hook
دهره
bill hook
دستعاله
bill of exgchange
برات
bill of exgchange
سفته
bill of loading
بارنامه کشتی
bill of lading
بار نامه کشتی
bill of lading
بار نامه
bill of lading
ستمی کشتی
bill of indictment
کیفر خواست
bill of indictment
ادعانامه
bill of indictment
کیفرخواست
bill of indicment
ادعا نامه
bill of indicment
کیفر خواست
bill of goods
فهرست تجارتی
bill of goods
صورت کالا
bill exchange
برات
bill exchange
برات بازرگانی
air bill
بارنامه محموله هوایی
accommodation bill
سفته دوستانه
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
accommodation bill
برات دوستانه
bill of fare
هزینه سفر
bill of fare
برنامه
bill of fare
صورت اغذیه مهمانخانه
bill of fare
صورت غذا
bill of rights
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
bill of rights
اعلامیه حقوق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com