Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
English
Persian
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bill of health
گواهی بهداشت
bill of health
گواهی تندرستی
bill of health
گواهی صحت مزاج
Search result with all words
clean bill of health
گواهی نامه بهداشت کشتی
clean bill of health
<idiom>
گواهی سلامتی
Other Matches
had health
علت مزاج
had health
ناخوشی
to keep one's health
موافب بهداشت خود بودن
to be out of health
ناخوش بودن
health
بهداشت
health
تندرستی
health
بهبودی
health
سلامت مزاج
health
حال
the p health of old men
صحت چندروزه پیران
the p health of old men
تندرستی ناپایدارپیران
certificate of health
گواهی بهداشت
weak in health
<adj.>
سست و کاهل
social health
بهداشت اجتماعی
health policy
سیاست بهداشتی
to restorative to health
شفا دادن
to restorative to health
بهبود دادن
ill health
ناخوشی
restore to health
شفا دادن
restore to health
بهبود دادن
Watch your health!
مواظب سلامتی خودت باش!
to drink any ones health
بسلامتی کسی نوشیدن
health foods
غذای سالم
health food
غذای سالم
health care
ارگانبهداریوتندرستی
health centre
مرکز سلامتی
Health Service
سرویسسلامتی
health food
خوراک بهداشتی
To ask after someone
[someones health]
حال کسی را پرسیدن.
[جویای احوال کسی شدن.]
vigorous health
بنیه خوب
vigorous health
مزاج قوی
She always ignores her health.
هیچوقت بفکر سلامتی اش نیست
Be carful of your health .
متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
The health authorities .
مقامات اداره بهداشت
to establish one's health
تقویت مزاج کردن
health foods
خوراک بهداشتی
public health
بهداشت همگانی
my health is tolerable
بدنیستم
health insurance
بیمه بهداشت
ill health
ناتندرستی
health insurance
بیمه تندرستی
health insurance
بیمه بهداشتی
health nurse
نرس ارتشی
health nurse
پرستار ارتشی
health nursing
تخصص پرستاری
weak in health
<adj.>
کسل
Health physics
فیزیک بهداشت
Health physics
فیزیک محافظت از پرتو
Health physics
بهداشت پرتوی
health impairing
مضر برای سلامتی
health giving
صحت بخش
health nursing
پرستاری
in roaring health
تن درست وفربه
mental health
بهداشت روانی
mental health
سلامت روانی
my health is tolerable
حالم بد نیست
improvement in health
افاقه
good health
تندرستی
good health
صحت مزاج
health services
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
health services
خدمات بهداشتی
health certificate
گواهی بهداشت
health clinic
درمانگاه
health clinic
کلی نیک پزشکی
pick up health
بهبود یافتن
public health pepartment
اداره بهداری
world health organization
سازمان بهداشت جهانی
Exercize is good for the health.
ورزش برای سلامتی خوب است
in a good state of health
سالم
in a good state of health
تندرست
to re establish ons's health
تقویت مزاج کردن
In good condition (health).
سالم وبی عیب
Nothing can.compensate for the loss ones health.
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
To conserve ones health(energy )
سلامت ( نیرو ) خود را حفظ کردن
National Health Service
سیستمتفمینسلامتعمومی
Green tea is esteemed for its health-giving properties.
ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects.
در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
bill
دادخواست
May I have my bill, please?
ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
bill
تهیه کردن صورتحساب
bill
اسنادبازرگانی
bill
قبض
bill
حواله
got through (the bill got through the ma
لایحه از مجلس گذشت
bill nye
صورتحساب
bill
گزارش جریان دعوی
bill
قبض صورتحساب
bill
اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
The bill, please.
لطفا صورت حساب.
bill
بیجک
bill
سند مالی لایحه یا طرح قانونی
the bill
صورت حساب
to f. the bill
واجدشرایط بودن
bill
نوک بنوک هم زدن
bill
نوعی شمشیرپهن
bill
منقار
bill
نوک
way bill
بارنامه دریایی
way bill
بارنامه راه اهن
way bill
بارنامه
way bill
سند حمل
bill of e.
برات
bill
لایحه
bill
برات
bill
صورتحساب
bill
صورتحساب دادن
bill
اسکناس
bill
سند
a hefty bill
صورتحساب سنگینی
How much is my telephone bill?
صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
show bill
تابلو اعلان نمایش
retiring a bill
براتی را تسویه کردن
hook bill
منقارعقابی
hook bill
منقار نوک برگشته
protect a bill
وجه براتی را تامین کردن
play bill
اعلان نمایش
omnibus bill
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
long bill
نوک دراز
members bill
member
member's bill
طرح قانونی
road bill
بارنامه
bill posters
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
to veto a bill
لایحه قانونی راردکردن
to talk out a bill
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
to rush a bill through
لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
to protean a bill
وجه براتی راتامین کردن
double bill
مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
fill the bill
<idiom>
مناسب برای همه جا
foot the bill
<idiom>
پرداختن
pad the bill
<idiom>
اضافه شدن هزینههای کاذب
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
training bill
برنامه اموزشی
transit bill
اجازه عبور
bill poster
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
watch bill
لوحه نگهبانی ناو
wage bill
لیست حقوق
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
usance bill
برات به وعده
twin bill
دو مسابقه توام در یک برنامه
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
treasury bill
اسناد خزانه
transit bill
پروانه عبور
to dishonour a bill
براتی را فکول کردن
to bill and coo
باهم غنج زدن
to bill and coo
بوسه بازی کردن
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
stork's bill
شمعدانی عطر
station bill
جدول محلها
station bill
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
soft bill
مرغ مگس خوار
soft bill
پرنده منقار نازک حشره خوار
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
sight bill
برات دیداری
short bill
برات کم مدت
stork's bill
گل عطر
stork's bill
برگ عطر
time bill
برنامه حرکت قطار
time bill
سفته مدت دار
through bill of lading
بارنامه سراسری
through bill of exchange
بارنامه سراسری
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill is undue
وعده برات نرسیده است
the bill is overdraw
سر رسید برات منقضی شده است
the bill has come to maturity
موعد پرداخت برات منقضی شده است
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
bill of quantities
فهرست مقادیر
bill of indictment
ادعانامه
bill of indictment
کیفرخواست
bill of indicment
کیفر خواست
bill of guarantee
ضمانتنامه
bill of goods
فهرست تجارتی
bill of goods
صورت کالا
bill of exgchange
سفته
bill of exgchange
برات
bill of exchange
برات
bill of exchange
برات مبادلهای
bill of exchange
برات ارزی
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exceptions
صورت استثنائات
bill of exception
اعتراض نامه
bill of indictment
کیفر خواست
bill of lading
بارنامه
bill of lading
ستمی کشتی
bill of quantites
سیاهه چندی ها
bill of quantites
فهرست مقادیر
bill of poreclosure
poreclosure
bill of particulars
شرح خواسته
bill of oredit
اسنادخزانه
bill of oredit
اوراق قرضه دولتی
bill of materials
صورت حساب مواد
bill of materials
فهرست مواد
bill of material
فهرست مواد
bill of material
صورت قطعات
bill of loading
جواز کشتی
bill of loading
بارنامه کشتی
bill of lading
بار نامه کشتی
bill of lading
بار نامه
bill of entry
افهارنامه ورودی
bill of entry
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com