Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
binary operation
عمل دودویی
binary operation
عمل دودوئی
binary operation
عملکرد دودوئی
binary operation
عمل دوتایی
[ریاضی]
Search result with all words
binary arithmetic operation
عملکرد ریاضی دودویی
Other Matches
binary
دودویی
binary
دوتایی
binary
جفتی مضاعف
binary
سیستم عددی پایه که فقط اعداد ۱و۰ را دارد
binary look up
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
binary
دودوئی
binary
دوتائی
binary alloy
الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
binary arithmetic
حساب دودویی
binary arithmetic
حساب دودوئی
binary search
جستجوی دوتایی
binary card
کارت دودویی
binary alloy
الیاژ دوتایی
binary operator
عملگر دودوئی
binary scale
مقیاسی که 2 ماخذ عددشماری انست نه 10
binary point
نقطه دودوئی
binary point
ممیز دودوئی
binary point
ممیز
binary point
ممیز دودویی
binary notation
نشان گذاری دودوئی
binary cell
یاخته دودویی
binary cell
سلول دودویی
binary chop
جستجوی دودویی
binary dump
روگرفت دودوئی
binary explosive
ماده منفجره مرکب
binary explosive
سوختارشدید مرکب
binary file
فایلی که حاوی برنامههای زبان ماشین است فایل دودوئی
binary loader
انباشتگر دودویی
binary notation
نشان گذاری دودویی
binary notation
نمادسازی دوتایی
binary number
عدد دودویی
binary number
عدد دودوئی
binary numbers
اعداد دودوئی
binary digit
رقم دودوئی
binary digit
رقم دودویی
binary digit
ذره
binary code
رمز دودویی
binary code
رمز دودوئی
binary code
کد دودوئی
binary coded
به رمز دودویی
binary operator
عملگر دوتایی
binary compound
ترکیب دوتایی
binary counter
شمارنده دودویی
binary relation
رابطه دوتایی
binary device
دستگاه دو حالته
binary numeral
رقم دودویی
binary tree
درخت دودوئی
binary variable
متغیر دودویی
binary variable
متغیر دودوئی
chinese binary
دودویی چینی
column binary
دودویی ستونی
column binary
دودوئی ستونی
eclipse binary
دوتایی کسوفی
eclipse binary
دوتایی گرفتی
row binary
دودویی سطری
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمودی
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
binary tree
درخت دودویی
binary switch
سویچی با دو وضعیت پایدار
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
binary star
دوتایی
binary deck
دستینه دودویی
binary system
سیستم دوتایی
binary system
نظام دو نمادی
binary system
منظومه دوتایی
binary system
سیستم دودوئی
binary tape
نوار دودویی
pure binary
دودویی محض
binary search
جستجوی دودوئی
equivalent binary digits
ارقام دودویی هم ارز
binary number system
سیستم عددنویسی دودویی
binary number system
سیستم مبنای دو
reflected binary code
رمز دودویی منعکس شده
equivalent binary digits
ارقام دودویی معادل
dense binary code
رمزدودویی متراکم
dense binary code
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
binary synchronous communication
ارتباطات همزمان دودویی
binary to decimal conversion
تبدیل دودوئی به دهدهی
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary coded decimal
دهدهی به رمز دودویی
binary coded decimal
سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
decimal to binary conversion
تبدیل دهدهی به دودوئی
row binary card
کارت دودویی سطری
binary coded decimal code
code BCD
binary coded decimal notation
code BCD
one way only operation
عملکردتنها یک طرفه
one way only operation
عملکرد فقط یک طرفه
operation immediate
اقدام سریع
not operation
عمل نفی
operation
اداره
to come into operation
دایر شدن
to come into operation
قابل اجرا شدن
or operation
عمل یا
not operation
عمل نقض
come into operation
قابل اجرا شدن
to come into operation
قابل اجراشدن
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
to come into operation
بکار افتادن
either way operation
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
operation
گرداندن
operation
کار
operation
گردش جنبش
operation
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
عمل جراحی عمل
operation
گردش
operation
وابسته به عمل عملکرد
operation
بهره برداری
operation
عملکرد
operation
عمل
operation
عملیات
operation
عمل کردن
operation
به کارانداختن
operation
عمل جراحی
operation
کارکردن با یک وسیله
operation
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
to come into operation
کاربرد پذیر شدن
operation
کارکرد
operation
کار کردن
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation
به اجرا
operation
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
to come into operation
قانونی درست شدن
co-operation
همکاری مشترک
to come into operation
قانون شدن
co-operation
کار مشترک
to put something into operation
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
parallel operation
عملکرد موازی
parallel operation
عمل موازی
operation order
دستورعملیات
operation overlay
کالک عملیاتی
operation research
تحقیق درعملیات
operation overlay
کالک عملیات
operation order
دستور عملیاتی
operation annexes
پیوستهای عملیاتی
operation analysis
عمل کاوی
operation analysis
تحلیل عملکرد
online operation
عمل درون خطی
one step operation
عمل تک مرحله
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
offline operation
عمل برون خطی
operation center
مرکز عملیات
serial operation
عملیات سری
operation of contract
نفوذ قرارداد
operation map
نقشه عملیات
operation map
نقشه عملیاتی
operation manager
مدیر عملیات
operation decoder
عمل شناس
operation decoder
عمل گشا
operation code
رمز عمل
operation code
کد عملیاتی
operation code
رمزالعمل
off line operation
عملکرد برون خطی
parallel operation
عملیات موازی
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
the four fundamental operation
چهارعمل اصلی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
Operation room.
اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation .
عمل جراحی
operation keys
کلیدهایعملیات
unattended operation
عملکردبی مراقب
transfer operation
عمل انتقال
transformer operation
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
two way alternate operation
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
two way simultaneous operation
عملکرد همزمان دو طرفه
unary operation
عمل یگانی
unary operation
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unattended operation
عملکرد بی مراقب
unattended operation
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
telephone operation
طرز کار تلفن کار تلفن
telephone operation
عملکرد تلفن
synchronous operation
عملیات همزمان
point operation
عمل نقطهای
privieged operation
عمل ممتاز
pseudo operation
شبه عمل
pseudo operation
عملواره
ready for operation
اماده کار
rescue operation
عملیات نجات
operation research
پژوهش عملیاتی
revenue operation
عملکرد
serial operation
عمل نوبتی
string operation
عملیات رشتهای
string operation
عملکردرشتهای
surgical operation
عمل جراحی
surgical operation
دست کاری
symmetry operation
عمل تقارن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com