English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
Other Matches
self-concept خود پنداری
concept تصور
concept فکر
concept تصور کلی
concept مفهوم
concept راه کار
concept تدبیر روش اجرای یک چیز
concept خلاصه خط مشی
self concept خود پنداری
concept عقیده
self concept خودپنداره
concept انگاره
concept زاییده افکار
self concept خودانگاره
concept چکیده
concept درک
concept اندیشه
tactical concept تدبیر عملیات تاکتیکی
concept learning مفهوم اموزی
concept formation تکوین مفهوم
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
commander's concept تدبیر فرمانده
social self-concept خودپنداری اجتماعی
relational concept مفهوم ربطی
strategic concept تدبیر یا خط مشی عملیات استراتژیکی یا ملی
value added concept مفهوم ارزش افزوده
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
conjunctive concept مفهوم عطفی
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
concept of operations روش اجرای عملیات
concept of operations تدبیر عملیات
concept of operation تدبیر عملیاتی
stored program concept ایده برنامه ذخیره شده مفهوم برنامه ذخیره شده
hanfman kasanin concept formation test ازمون هانفمان- کاسانین برای شکل گیری مفهومها
to black out قلم زدن
to black out سیاه کردن
black d. دم گاز خفه کننده
in the black <idiom> سود بردن
he went there in black اوبا جامه سیاه انجا رفت
look black متغیر بنظر امدن
black بستانکار بودن در حساب
black سیاه رنگ
black out خاموشی
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
black سیاه رنگی
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black سیاه کردن
black بازیگر دوم شطرنج
black بی رنگ
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black دوده لباس عزا
black سیاهی
black سیاه
black تیره
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black سیاه شده
black چرک وکثیف
black زشت
black تهدید امیز عبوسانه
ivory black رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
ivory black گرد سوخته استخوان
black propaganda تبلیغات سیاه
night black سیاه
slate black رنگ سیاه سنگ لوحی
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
platinum black پلاتین سیاه
the black sea دریای سیاه
the black race نژاد سیاه
slate black رنگ ارغوانی مایل بسیاه
he wears black سیاه پوشیده است
bone black عاج سیاه
blacker than black تراز فراسیاه
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
black widow نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
black shortness ترک سیاه
black wash رنگ سیاه
black smith اهنگر
black smith نعلبند
carbon black دوده
channel black دوده
furnace black سیاهی کوره
eriochrome black سیاه اریوکروم
black powder باروت سیاه
black flag پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
black propaganda تبلیغات خطرناک
black sheet ورق سیاه
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
black short شکستگی سیاه
gas black دوده
black slip خفت پران
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
black eye سیاهی اطراف چشم
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
black armband سرآستین [برای سوگواری ]
black coffee قهوه سیاه
black coffee قهوه بدون شیر
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
Black will take no other hue. <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
black wool پشم سیاه
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
black ant مورچه سیاه [حشره شناسی]
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
blue-black آبیپررنگ
black spot جادهباآمارتصادفبالا
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black eyes بدنامی
black eyes سیاهی اطراف چشم
black eyes چشم سیاه
black eyes سیه چشم
black eye بدنامی
black eye چشم سیاه
black eye سیه چشم
black and white چاپ
black and white دستنوشته
black and white سیاه و سفید
black mark سابقهی بد
black marks سابقهی بد
jet-black سیاه براق و تیره
black section گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
black pudding سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
black marketeering دادوستددربازارسیاه
black marketeer کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black economy پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
black stone مهرهیسیاه
black square خانهسیاه
black salsify شنگ
black bread نانسیاه
black ball توپسیاه
jet-black سیاه سیاه
jet-black سیاه شبقی
to lool black خشمگین یا متغیر بنظر امدن
black coffee قهوه تلخ
black art سحر
black art جادوگری
black anneal سیاه گداختن
black a vised سیه چرده
black a vised سبزه دارای پوست تیره
animal black ذغال حیوانی
aniline black سیاه انیلینی
acetylene black دوده استیلنی
aceko black نوعی رنگ سیاه اسیدی
pitch-black خیلی سیاه
pitch-black قیرگون
pitch black خیلی سیاه
pitch black قیرگون
black ash خاکستر سیاه
black beetle سوسک گرمابه
black bile صفرای سیاه
black cherry الوبالو
black capitalism سرمایه داری سیاه
black cap کلاه سیاه
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
black buzzard قره سنقر
black brittleness ترک سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black body جسم سیاه
black body قسمت خطرناک
black bile سوداء
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black holes سیاهچاله
black holes سیاه چال
black markets دربازارسیاه معامله کردن
black markets بازار سیاه
black market دربازارسیاه معامله کردن
black market بازار سیاه
black tie لباس عصر مردانه
black tie کت نیمه رسمی مردانه
black belts کمربند سیاه استاد جودو
black belt کمربند سیاه استاد جودو
black sheep بزگر
black sheep بچه گیج وبی هوش
black sheep کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
black and blue کبود و سیاه
black box جعبه سیاه
black holes زندان تاریک
black hole حفره سیاه چاله سیاه
black hole سیاهچاله
black hole سیاه چال
black hole زندان تاریک
black board تخته سیاه
black boxes جعبه سیاه
black ice یخ شفاف روی اب
black coffee قهوه بی شیر
black paternoster افسون برضد روح پلید
black letter حرف سیاه
black leprosy جذام
black lead گرافیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com