English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
black glass bottle بطری
black glass bottle بطلی
Other Matches
bottle شیشه
bottle بطری
bottle محتوی یک بطری
bottle دربطری ریختن
bottle opener دربازکن
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
nursing bottle بطری شیربچه
nursing bottle شیشه شیر بچه
leather bottle مشک
ink bottle دوات
weighting bottle فرف توزین
ink bottle شیشه مرکب شیشه جوهر
ink bottle مرکب دان
gourd bottle قمقمه
gourd bottle قمقمهای که ازکدوی قلیانی بسازند
case bottle چارپر
beather bottle مشک
beather bottle خیک
scent bottle عطر دان
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
absorption bottle بطری جذب
stock bottle شیشه ذخیره
the neck of a bottle گردن بطری
wash bottle بطری شستشوی
scent bottle شیشه عطری
wash bottle اب فشان
bottle-feeding تغذیه با بطری
bottle feeding تغذیه با بطری
bottle green سبزپررنگ
feeding bottle بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
feeding-bottle بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
case-bottle شیشه چارپر
bottle neck مهلکه
water bottle غمغهآب
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
bottle-feed بچهایکهشیرخشکرابهشیرمادرشترجیحمیدهد
bottle-opener دربازکنبطری
bottle neck محل تراکم عبور ومرور
To bottle up a sentiment. احساسی رادر دل خود جمع کردن
To bottle up ones anger. خشم خود را دردل نگاهداشتن
hit the bottle <idiom> الکل نوشیدن
bottle neck گیر در کار
bottle neck مانع اشکال کار
bottle rack جا بطری
bottle-dungeon سیاه چال
bottle holder یاور
bottle holder یار
bottle holder پشت
gas bottle بطری گاز
gas bottle سیلندر گاز کپسول گاز
case bottle شیشه چارپهلو
bottle brush شیشه پاک کن
bottle companion هم پیاله
bottle holder نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
bottle flower گل دکمه
bottle silt sampler نمونه برداری با بطری
gas washing bottle بطری گاز شویی
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
water bottle clip گیرهنگهدارندهغمغمه
duplex weighting bottle بطری دو دردار توزین
bottle top mold انگشتانه
The bottle is fI'lled up with water بطری با آب پر شده است
hot-water bottle کیسهآبگرم
glass گیلاس جام
to f. glass شیشه گری کردن
looking glass اینه
looking glass self خود ایینهای
glass استکان
glass الت شیشهای
glass دستگاه بارومتر
glass دستگاه ارتفاع سنج دوربین
glass لیوان یخ
glass ایینه شیشه دوربین
glass زجاج
glass شیشه ذره بین عدسی
glass شیشه الات
glass عدسی
glass ابگینه
glass شیشه
glass صیقلی کردن
glass عینک
looking glass ایینه
looking-glass ائینه
glass شیشه گرفتن
glass عینک دار کردن شیشهای کردن
glass لیوان
glass electrode الکترود شیشهای
glass snake نوعی سوسمارمخصوص امریکای جنوبی
glass blowing شیشه گری
glass bulb حباب شیشهای
glass dust خرده شیشه
glass cutter شیشه بر
glass cutter الماس شیشه بری
glass tube لوله شیشهای
glass eyed بی حالت
glass cloth شیشه پاک کن
glass eye عینک
glass paper کاغذ گلاسه
glass kiln کوره شیشه گری
glass jaw بوکسوراسیب پذیر
glass jaw ارواره شیشهای
glass house گلخانه
glass frit شیشه متخلخل
glass fibers الیاف شیشه
glass rebate دوراهه شیشه
glass eyed کور
glass rod میله شیشهای
glass rule خط کش شیشهای
glass eye چشم شیشهای
glass separator میان گیر شیشهای باتری
glass cloth کهنه شیشه پاک کن
colored glass شیشه رنگی
cast glass شیشه ریخته گی
cast glass شیشه جام ریختگی
glass eye چشم مصنوعی
burning glass عینک جوشکاری
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
burning glass ذره بین
glass dome برآمدگیشیشهای
glass roof سقفشیشهای
glass slide اسلایدشیشهای
glass sphere گویشیشهای
hock glass جام پایهبلند
liqueur glass جام لیکور
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
glass fibre فایبرگلاس
a glass of water یک لیوان آب
crown glass شیشه گردیاچرخی
crystal glass بلور
cupping glass شاخ حجامت
glass blower شیشه گر
gauge glass درجه اب
watch glass شیشه ساعت
frosted glass شیشه مات
frosted glass شیشه کدر
focusing glass ذره بین جیبی
flint glass فرف بلور
flint glass بلور
finger glass فرف انگشت شوئی
field glass عدسی درونی دوربین یاذره بین
field glass دوربین صحرایی
eye glass عینک دستی
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
obscured glass شیشه تار
drinking glass فنجان
drinking glass گیلاس
There is a glass missing. یک لیوان کم است.
glass vessels فروف شیشهای
weather glass هواسنج میزان الهوا
sheet glass شیشه جام
brandy glass گیلاسکنیاک
security glass شیشه نشکن
burgundy glass لیوان
security glass شیشه ایمنی
crown glass شیشه پنجره [در قرن نوزدهم انگلیس]
burgundy glass بورگندی
safety glass شیشه اطمینان
safety glass شیشه نشکن
safety glass شیشه بی خطراتومبیل
safety glass شیشه ایمنی
safety glass عینک ایمنی
rolled glass شیشه نورد خورده
champagne glass گیلاسگردشامپاین
cocktail glass لیوانمخصوصمشروب
rain glass میزان الهوا
sheet glass شیشه ورقی
sight glass شیشه مرئی
water glass شیشه مایع
water glass لیوان اب
water glass اب شیشه
water glass شیشه محلول
wire glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
wired glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
beer glass لیوانآبجو
tempered glass شیشه ابداده
bordeaux glass گیلاسمخصوصشرابفرانسوی
stined glass شیشه رنگی
spy glass تلسکپ یادوربین کوچک
spun glass شیشه ریسیده
spun glass شیشه مذاب الیاف مانند
spun glass شیشه تاب خورده
soluble glass شیشه مایع
soluble glass سدیم سیلیکات
rain glass میزان سنج
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
lead glass شیشه سربی
hour glass ساعت ریگی
he is blowing glass شیشه را با فوت درست کردن
hard glass شیشه سخت
hand glass ساعت شنی
hand glass ذره بین
hand glass کوچک دسته دار
hand glass ایینه
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
granulated glass شیشه دان دان
granulated glass شیشه اج دار
glass wool پشم شیشه
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
glass wool پشم یا براده شیشه پشم شیشه
lime glass شیشه اهکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com