Dictiornary-Farsi | blind coal | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 198 (9 milliseconds)

English	Persian
blind coal	زغال سنگ بی شعله


Other Matches

The blind can not lead the blind. <proverb>	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom>
coal	ذغال سنگ
coal	زغال کردن
coal	زغال
coal	زغال سنگ
bituminous coal	زغال قیری
bituminous coal	زغال سنگ چاق
powdered coal	خاک ذغال
dust coal	خاک ذغال
lump coal	ذغالسنگ کلوخه
caking coal	ذغال کوره
coal tar	قطران ذغال سنگ
coal tar	قطران زغال سنگ
coal gas	گاز ذغال سنگ
coal whipper	زغال کش کشتی
furnace coal	ذغالسنگ کوره
coal bed	رگه زغال
coal box	جازغالی
coal box	سطل زغالی
coal dust	خاکه زغال
coal field	کان زغال سنگ
coal field	ناحیه زغال خیز
coal heaver	زغال کش
coal hole	جازغالی
coal hole	زغال دان
coal measures	طبقات زغال خیز
coal mine	معدن ذغال سنگ
coal oil	قطران
coal oil	کتران
coal pit	گودزغال سنگ
coal pit	محل زغال سازی
coal gas	گاز زغال سنگ
mineral coal	ذغالسنگ
mineral coal	ذغال معدنی
pit coal	ذغال سنگ
pitch coal	ذغال سنگ قیری
coal mining	معدن ذغال سنگ [کان کنی]
soft coal	ذغال سنگ قیردار
soft coal	ذغال سنگ چاق
coal mining	کان ذغال سنگ [کان کنی]
coal scuttle	سطلمخصوصذغالسنگ
coal fish	یکجورماهی روفن
bituminous coal	ذغال سنگ چاق
fat coal	زغال سنگ قیرداریاچربی دار
gas coal	ذغال سنگ گازی
hard coal	ذغال سنگ سخت
mine coal	ذغال معدن
stone coal	زغال سنگ خشک یا خالص
coal dust firing	اشتعال گردی
coal tar dye	رنگ قیری
coal tar dye	رنگ قطران ذغال سنگ
coal tar dyes	رنگهای قطرانی
pulverized coal burner	مشعل خاک ذغالی
coal tar pitch	قیر قطران ذغال سنگ
he had a good supply of coal	بود
coal tar pitch	قیر ذغال سنگ
he had a good supply of coal	زغال سنگ کافی ذخیره کرده
powdered coal firing	سوخت خاک ذغال
e c s c (european coal & steel commissio	لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
e c s c (european coal & steel commissio	جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
e c s c (european coal & steel commissio	سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
e c s c (european coal & steel commissio	فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
to be blind to	ندیدن
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]
to be blind to	نفهمیدن
to go it blind	بی گداربه اب زدن
to go it blind	بی پرواکاری راکردن
blind	طاقنما
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind	تاریک ناپیدا
blind	گرفتن
blind	کمینگاه
blind	بی بصیرت
blind	اغفال کردن
blind	:چشم بند
blind	پناه
blind	سنگر
blind	کور کردن
blind	مخفی گاه
blind	چشمک زدن علامت دادن
blind	چراغ اعلام خطر
blind	هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind	چراغ چشمک زن
blind	در پوش
blind	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind	: کور
blind	نابینا
blind	غیر خوانایی
blind	:کورکردن
blind	خیره کردن
blind	درز یاراه
blind	پرده
moon blind	شبکور
moon blind	دچار اماس نوبتی
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
hoodman blind	گردن کلفت
blind window	پنجره نما
night blind	شبکور
murphy blind	چشم بند اسب
hoodman blind	اوباش
hoodman blind	لوطی
hoodman blind	مرد کلاهدار
moon blind	روزبین
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
sand blind	دارای چشم تار
snow blind	برف کور
colour blind	کوررنگ
word-blind	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
To know someone blind spots.	رگ خواب کسی را بدست آوردن
blind storey	تریبون کلیسا
Roman blind	درپرشرومانی
blind alley	کوچه بن بست
blind alleys	کوچه بن بست
blind alleys	شاخه بن بست
blind drunk	مستمخمور
blind cloth	پردهکرکره
snow blind	برف کوری
blind spots	نقطه کور
spanish blind	دریچه کرکرهای
stone blind	کاملا کور
strike blind	با ضربه کور کردن
sun blind	پرده پنجره
sun blind	سایبان
ventilation blind	پیش پنجره
double blind	دوسوکور
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind matching	همتاسازی بی نام
blind zone	منطقه کور
born blind	کور مادرزاد
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind keyboard	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind transportation	ارسال یک جانبه
blind hole	سوراخ مسدود
blind hole	سوراخ کور
blind hole	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind gate	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind fold	با چشم بسته
blind fold	کورکردن
blind fold	چشم بستن
blind valley	کور دره
blind transportation	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind of one eye	یک چشم
blind one eye	از یک چشم کور
blind pass	پاس بدون دید یار
blind pass	پاس کور
blind pass	کالیبر کور
blind pipe	لوله غیرمشبک
blind pipe	لوله کور
blind rivet	پرچ کور
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search	جیستجوی بی نتیجه
blind side	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind stiteh	کور نخبه
blind flange	فلانژ کلاهک
blind flange	فلانژ سرپوشیده
blind arcade	طاقنما
day blind	روزکور
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
gravel blind	تقریبا کور
blind spot	نقطه کور
blind alley	شاخه بن بست
blind nut	مهره کور
Venetian blind	پنجره کرکره
blind spot	نقطه ضعف
blind spots	نقطه ضعف
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
color blind	رنگ کور
blind a lley	کوچه بن بست
blind dialling	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind diagnosis	تشخیص بی نام
blind circuit	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind circuit	مدار یک طرفه
blind bridle	لگام چشمبنددار
blind analysis	تحلیل بی نام
to turn a blind eye to something	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something	چیزی را نادیده گرفتن
blind mans buff	چشم بندی چشم بندانک
blind man's buff	از من داری
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
blind mans buff	ازمن داری
blind carbon copy	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind copy receipt	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
He is blind in the left eye .	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
To lose ones sight . To go blind.	کور شدن
blind man's buff	چشم بندانک
double blind method	روش بی نام مضاعف
The illiterate person is blind . <proverb>	بیسواد کور است .
In is an affair of the heart . Love is blind .	کار کار دل است
To overlook. To turn a blind eye.	چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
To turn a blind eye to something. To overlook something.	چیزی را نادیده گرفتن
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord .	مست خراب ( مست لایعقل )