Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
English
Persian
blind fold
چشم بستن
blind fold
کورکردن
blind fold
با چشم بسته
Other Matches
The blind can not lead the blind.
<proverb>
کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind
<idiom>
to fold up
تاه زدن وکوچک کردن پیچیدن
three fold
سه گانه
three fold
سه دفعه سه مرتبه
three fold
سه لا
three fold
سه برابر
one fold
یک برابر
fold
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
fold
روش تا کردن کاغذ
fold
پیچ
fold-up
تاشو
two fold
دو برابر
fold-away
سفری
fold-away
تاشو
many fold
چندتا
to fold up
به بالا تا زدن
to fold up
به بالا پیچیدن
to fold up
به بالا زدن
[یقه]
two fold
دو لا
two fold
دو چندان
fold
بهم امیختن
eight fold
هشت چندان هشت لا
fold
چندان
fold
تاکردن
eight fold
هشت برابر
to fold up
به بالا کج کردن
[مهندسی]
fold
تا
fold
چین
fold
دراغل کردن
fold
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold
چندلا
fold
اغل گوسفند
fold
دسته یا گله گوسفند
many fold
چندبرابر
many fold
چندلا
fold
تا زدن
fold
تا زدن یا شدن
fold
تا کردن
fold
جا کردن
fold
لا
fold
چین خوردگی زمین
fold
تاخوردن
fold
پیچیدن
fold
حصار
columella fold
چینستونی
accordion fold
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
accordion fold
روش تا کردن کاغذ
fold line
خطچین
to fold in ones arms
دراغوش گرفتن
two fold purchase
تاکل دو قرقرهای دو شیاره
concertina fold
یک قسمت به یک جهت
concertina fold
شیوه تا کردن کاغذ
sheep fold
اغل گوسفند
to fold double
دوتاکردن
to fold double
دولاکردن
the reason is two fold
دودلیل دارد
concertina fold
قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
bottom-fold document case
کیفمدارک
to be blind to
ندیدن
to go it blind
بی گداربه اب زدن
to go it blind
بی پرواکاری راکردن
to be blind to
نفهمیدن
blind
خیره کردن
blind
درز یاراه
blind
گرفتن
blind
اغفال کردن
blind
:چشم بند
blind
پناه
blind
سنگر
blind
مخفی گاه
blind
:کورکردن
blind
بی بصیرت
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
بدون دید مستقیم پرسنل
blind
: کور
blind
نابینا
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
تاریک ناپیدا
blind
غیر خوانایی
blind
هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind
پرده
blind
طاقنما
blind
چراغ چشمک زن
blind
کمینگاه
blind
کور کردن
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind
چشمک زدن علامت دادن
blind
در پوش
blind
چراغ اعلام خطر
hoodman blind
مرد کلاهدار
murphy blind
چشم بند اسب
blind cloth
پردهکرکره
To know someone blind spots.
رگ خواب کسی را بدست آوردن
word-blind
کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
moon blind
دچار اماس نوبتی
moon blind
روزبین
night blind
شبکور
colour blind
کوررنگ
moon blind
شبکور
blind flange
فلانژ سرپوشیده
Roman blind
درپرشرومانی
roller blind
پرده فنردار قرقره ایی
blind drunk
مستمخمور
ventilation blind
پیش پنجره
blind storey
تریبون کلیسا
sun blind
سایبان
sun blind
پرده پنجره
strike blind
با ضربه کور کردن
stone blind
کاملا کور
spanish blind
دریچه کرکرهای
snow blind
برف کوری
snow blind
برف کور
double blind
دوسوکور
sand blind
دارای چشم تار
hoodman blind
لوطی
hoodman blind
اوباش
blind alley
کوچه بن بست
blind arcade
طاقنما
blind bridle
لگام چشمبنددار
blind circuit
مدار یک طرفه
blind circuit
مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal
زغال سنگ بی شعله
blind diagnosis
تشخیص بی نام
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind flange
فلانژ کلاهک
blind gate
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole
سوراخ کور
blind hole
سوراخ مسدود
blind keyboard
صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind analysis
تحلیل بی نام
blind a lley
کوچه بن بست
Venetian blind
پنجره کرکره
blind alleys
شاخه بن بست
blind alleys
کوچه بن بست
blind alley
شاخه بن بست
blind date
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot
نقطه کور
blind spot
نقطه ضعف
blind spots
نقطه کور
blind spots
نقطه ضعف
blind letter
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
hoodman blind
گردن کلفت
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind stiteh
کور نخبه
blind transportation
ارسال یک جانبه
blind window
پنجره نما
blind transportation
ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind valley
کور دره
blind zone
منطقه کور
born blind
کور مادرزاد
color blind
رنگ کور
color blind
فاقد حساسیت نسبت برنگ
day blind
روزکور
gravel blind
تقریبا کور
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
green blind
نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
he is blind to kindness
مهربانی نمیفهمد چیست
he strike him blind
چنان زد که کورش کرد
blind search
جیستجوی بی نتیجه
blind pass
پاس بدون دید یار
blind pass
کالیبر کور
blind pipe
لوله کور
blind matching
همتاسازی بی نام
blind nut
مهره کور
blind rivet
پرچ کور
blind of one eye
یک چشم
blind score
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind one eye
از یک چشم کور
blind pass
پاس کور
blind pipe
لوله غیرمشبک
blind mans buff
چشم بندی چشم بندانک
to turn a blind eye to something
چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something
چیزی را نادیده گرفتن
blind carbon copy
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
double blind method
روش بی نام مضاعف
blind man's buff
از من داری
blind bombing zone
منطقه بمباران محدود
blind copy receipt
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
To lose ones sight . To go blind.
کور شدن
blind mans buff
ازمن داری
The illiterate person is blind .
<proverb>
بیسواد کور است .
He is blind in the left eye .
چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
blind drainage area
حوزه ابریز بسته
blind man's buff
چشم بندانک
To turn a blind eye to something. To overlook something.
چیزی را نادیده گرفتن
In is an affair of the heart . Love is blind .
کار کار دل است
To overlook. To turn a blind eye.
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord .
مست خراب ( مست لایعقل )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com