English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
block size اندازه کنده
block size اندازه کندهای
block size اندازه بلاک
Other Matches
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
what is your size? اندازه
of an out size بیرون از اندازه
that is about the size of it همینطور است
(the) size of it <idiom> به شکلی که است
size up <idiom> بسته به شرایط ،برانداز کردن
to size up را براوردکردن
to size up اندازه
of an out size دارای اندازه غیر معمل
that is about the size of it حقیقت امراین است
over size بزرگتر از اندازه
size اندازه بعدساختمان
size چسب زنی اهارزدن
size سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size قالب
size مقدار
size قد
size اندازه
size وسعت
size اهار زدن
size به اندازه کردن
size بزرگی
what is your size? شما چیست
size چسب زدن
size بر اورد کردن
life size باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life size اندازه واقعی
life-size باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life-size اندازه واقعی
pint-size باندازه سرسنجاق
pint-size کوچک
pint-size خرد ناچیز
full-size اندازه طبیعی
full size بخ مقیاس یک به یک
full-size بخ مقیاس یک به یک
size control کنترل اندازه
size effect تاثیر اندازه
pint size پست
pint size کوچک
pint size باندازه سرسنجاق
pint-size پست
size stick الت اندازه گیری پا
size stick قالب اندازه گیری
Pick on someone your own size. برو با هم قدهای خودت طرف بشو
type size اندازه فونت
trim size اندازه طبیعی
basic size اندازه اولیه
basic size اندازه اصلی
body size اندازه بدن
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
attack size اندازه تک
atomic size اندازه اتمی
cut down to size <idiom> ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
atomic size اندازه اتم
type size اندازه حروف
accurate to size دقت در اندازه گرفتن
accuracy to size دقت اندازه گذاری
size tolerance تلرانس اندازه
lessin size خردتر
full size اندازه طبیعی
limiting size اندازه محدود
hypostatize or size مسلم فرض کردن
hypostatize or size شخصیت دادن به
hypostatize or size ذات جدا دانستن
nominal size اندازه نامی
nuclear size اندازه هسته
fractional size اندازه کسری
pint size خرد ناچیز
fit size اندازه مناسب
neat size اندازه خالص
it is four times my size چهاربرابر
it is four times my size من است چهارتای من است
london in size پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
man size اندازه مناسب یک مرد
king size بزرگ
minimum size اندازه حداقل
it is the size of a sparrow باندازه یک گنجشک است
lessin size کوچکتر
it is of a normal size دارای اندازه عادی یا معمولی است
of a large size بزرگ
nominal size اندازه اسمی
file size اندازه فایل
design size اندازه نامی
design size اندازه طرح
sample size حجم نمونه
sample size بزرگی نمونه
sample size تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
sample size مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
sample size بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
screen size اندازه صفحه
cut to size به اندازه بریدن
size constancy ثبات اندازه
effective size اندازه موثر
point size برای اندازه گیری نوع یا متن
family size تعداد افراد خانواده
point size اینچ
size weight illusion خطای ادراکی اندازه- وزن
size distribution of income توزیع درامد برحسب مقدار
size distribution of income توزیع درامد مقداری
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
fixed size records رکوردهای با اندازه ثابت
data word size اندازه کلمه داده
size of a statistical sample [N] تعداد کل داده های آماری
paricle size analysis دانه بندی کردن
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
olympic size pool اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
effective size of grain اندازه موثرذرات
effective size of grain قطر موثر ذرات
Act your age [and not your shoe size] ! به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
block اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
v block گونیای جناقی
the block مردن بوسیله گردن زنی
self block خودبندی
block out جاسازی
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block قالب ریختن
block بلوک ساختن
block دفاع در مقابل ابشار
block سدکردن غیرمجاز حریف
block دفاع
block سد کردن خطا
block بلوک سیمانی
block قرقره طناب خور
block توقف رویدادن چیزی
block بلاک
block مسدودکردن
block یک دستگاه ساختمان
block توده
block توده قلنبه
block مانع شدن از بازداشتن
block بستن مسدود کردن
block قطعه
block کنده مانع ورادع
block بلوک
block جعبه قرقره
block سد
block انسداد
block بنداوردن
block وقفه
block قطعه زمین
block مانع شدن
block سد کردن
block سد قالب
block پارازیت
block کنده
block قرقره
block مانع
block منطقه
block پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block قالب کردن
block فراکسیون
block بندال
on the block <idiom> فروخته شده
block and tackle طناب و قرقره
block and tackle قرقره و زنجیر
offensive block دفاع تهاجمی
one man block تک دفاع
chock-a-block کاملا کشیده
wood block قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
block capitals حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
tackle block دستگاه قرقره جرثقیل
breeze-block آجرسیمانی
pulley block کلیدسایهروشن
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
knock one's block off <idiom> خیلی سخت به کسی صدمه زدن
pierce the block ابشار محکم غیرقابل دفاع
plummer block کنده محور
tower block ساختمانبرجمانند
chock-a-block کاملا افراشته
chock-a-block بالا کشیده
travelling block بستانتقال
tension block کششقرقره
pin block بخشسوزنی
hoisting block گیرهجرثقیل
snatch block قرقره پران
earth block پلاکزمینی
crown block قرقرهراس
anchorage block بستلنگرگاه
nerve block وقفه عصبی
nested block بلوک تو در تو
chock-a-block به هم چپیده
chock-a-block خفت
chock-a-block مملو
chock-a-block کیپ
chock-a-block پر
pierce the block شکافتن دفاع
plummer block کنده شفت
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
three man block دفاع سه نفره
block-capital سرستون بالشتکی
block-cornice قرنیز بلوکی
block-house دژ چوبی
block-plan نقشه اولیه ساختمان
tail block قلاب عقب هواپیما
key-block سنگ تاج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com