Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bomb sighting system
سیستم نشانه روی بمب سیستم هدف گیری بمب
Other Matches
bomb alarm system
سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
sighting
دیدن از داخل دوربین
sighting
نشانه روی کردن
sighting
نشانه رفتن
sighting device
وسیله نشانه روی
sighting line
خطنشانه
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
bore sighting
محوریابی
bore sighting
محوریابی کردن محوریابی لوله توپ
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
sighting mirror
آینهکناری
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
A-bomb
بمب اتمی
bomb out
شروع شیرجه از هواپیما
H-bomb
بمب هیدروژنی
A-bomb
بمباران اتمی کردن
A-bomb
با بمب اتمی حمله کردن
bomb
نارنجک
bomb
شکست فاحش
bomb
مخزن
bomb
بمباران کردن
bomb
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bomb
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bomb
بمب
bomb
غیر رسمی از بین رفتن
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bomb
بن بست
cluster bomb
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb
دسته
cluster bomb
قالب
cluster bomb
لوستر چندشاخه شمش
cluster bomb
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bomb
سنبله دسته کردن
cluster bomb
جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb
اویز چند شاخه
cluster bomb
خوشه مین خوشهای
cluster bomb
مین خوشهای
cluster bomb
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb
کلاستر
hydrogen bomb
بمب ترکیبی اتمی
hydrogen bomb
بمب هیدروژنی
atom bomb
بمب اتمی
car bomb
بمبیکهداخلیا زیر ماشینجاسازیکردهباشند
parcel bomb
بمبیکهدرونبستهایجاسازیشدهوبهمحضبازشدندربستهمنفجرمیشود
petrol bomb
نوعیبمببنزینی
time bomb
بمب ساعتی
hung bomb
بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
plastic bomb
بمب خمیری
incendiary bomb
بمب اتش زا
plastic bomb
بمب پلاستیکی
neutron bomb
بمب نوترونی
letter-bomb
بمب نامهای
bomb cemetery
محل تخریب بمبهای عمل نکرده
bomb factory
مکانغیرقانونیساختبمب
roadside bomb
بمب دست ساز
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
depth bomb
بمب زیرابی
fission bomb
بمب اتمی
bomb proof
ضد بمب
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
bomb reconnaissance
شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
cluster bomb
گروه
fire bomb
بمب اتش زا
fission bomb
بمب شکافت
fission bomb
بمب هستهای
fire bomb
بمب اتش افروزبنزینی
cluster bomb
خوشه
para bomb
بمب چتردار
bomb scare
اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
para bomb
بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
bomb disposal
از کار انداختن بمب
an incendiary bomb
بمب اتش زا یا اتش انگیز
bomb disposal
تخریب بمب
wooden bomb
بمب سالم و بادوام
leaflet bomb
بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
depth bomb
بمب عمل کننده در زیر اب
glide bomb
بمب یا موشک لغزنده در هوا بمب لغزنده
gas bomb
بمب گازی
fusion bomb
بمب ذوب کننده
fusion bomb
بمب فوزیونی
To burst ( exploded) a bomb.
بمب ترکاندن
smoke bomb discharger
تخلیهبمبدوددار
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
bomb impact plot
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bomb release line
خط رهایی بمب
bomb release point
نقطه رهایی بمب
bomb release line
خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system
اسلوب
c.g.s. system
دستگاه سگث
value system
نظام ارزشها
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of
the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
p system
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system
نظام
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
سلسله
system
طرز روش
system
نظم ترتیب
system
اصول وجود
system
رشته دستگاه
system
منظومه
system
نظم منظومه
system
طرز اسلوب
system
نظام سیستم
system
روش اصول
system
ترتیب
system
قاعده رویه
system
مجموعه سازمان
system
طریقه
system
سیستم
system
سلسله رشته
system
تشکیلات
system
همست
system
همستاد روش
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system
دستگاه
system
سازمان
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
system
جهاز
system
سامانه
system
سازگان
planetary system
شمسی
planetary system
سیستم خورشیدی
sewage system
شبکه فاضلاب
sewerage system
شبکه فاضلاب
point system
شرط بندی براساس امتیاز
open system
سازگان باز
planning system
نظام برنامه ریزی
physiocratic system
روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
open system
نظام باز
open system
سیستم باز
operating system/
سیستم عامل دو
organ system
دستگاه
orthorhomobic system
دستگاه راست گوشه
rhombic system
دستگاه راست گوشه
software system
سیستم نرم افزاری
social system
نظام اجتماعی
smyslov system
سیستم اسمیسلوف در دفاع گرونفلد
parallel system
شبکه موازی
payroll system
سیستم پرداخت حقوق
phonetic system
سیستم صوتی
one component system
سیستم یک جزیی
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
ragozin system
سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
railroad system
سیستم راه اهن
rotation system
توزیع تناوبی
road system
شبکه راهسازی
railway system
شبکه راه اهن
railway system
سیستم راه اهن
rationing system
نظام جیره بندی
rationing system
نظام سهمیه بندی
recoil system
سیستم دافع
recoil system
دستگاه دافع توپ
recoil system
سیستم عقب نشینی توپ
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
road system
شبکه راهها
respiratory system
دستگاه تنفسی
quota system
سیستم سهمیهای
quota system
نظام سهمیه بندی
serfdom system
نظام سرفی
ptolemaic system
هئیت بطلیموسی
serfdom system
نظام رعیتی
polyphase system
دستگاه چندفاز
secure system
سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
power system
شبکه نیرو
practical system
دستگاه یکانهای عملی
price system
نظام قیمت
price system
نظام قیمتی
second signal system
دستگاه علامتی دوم
russian system
سیستم روسی در دفاع گرونفلد
price system
نسبت و رابطه قیمتها با هم
number system
سیستم عدد نویسی
quantized system
دستگاه کوانتایی
rhombohedral system
دستگاه لوزوجهی
on line system
سیستم درون خطی
information system
سیستم اطلاعاتی
london system
سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
lymphatic system
دستگاه لنفاوی
magnet system
سیستم اهنربایی
magnetic system
سیستم مغناطیسی
makagonov system
سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
management system
سیستم مدیریت
management system
سیستم اداره
market system
نظام بازار
maroczy system
سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
mature system
سیستم کامل
total system
سیستم کامل
measuring system
سیستم سنجش
merit system
نظام شایستگی نگر
microcomputer system
سیستم ریزکامپیوتری
isolated system
سیستم منزوی
induction system
سیستم مکش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com