Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
book keeper
دفتردار
Other Matches
keeper
محافظ
keeper
تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper
دروازه بان
keeper
نگهدار
keeper
نگهبان
keeper
حافظ
keeper
بازرس
goal keeper
دروازه بان
bee-keeper
زنبور پرور
bee-keeper
زنبوردار
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bath keeper
حمامی
keeper of a seal
مهر دار
keeper of magnet
حفاظ اهنربا
bath keeper
گرمابه دار
game keeper
قرق چی میدان
meat keeper
جاگوشتی
keeper ring
حلقهنگهدارنده
cow keeper
گاودار
wicket-keeper
عقبدار
wicket-keeper
دروازهبان
door keeper
دربان
file keeper
بایگان
game keeper
قرق چی
magnet keeper
حفاظ اهنربا
shop keeper
دکان دار
time keeper
متصدی اوقات کار
score keeper
منشی
shop keeper
صاحب دکان
range keeper
محاسب توپ
gate keeper
دروازه بان
time keeper
متصدی اوقات
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
range keeper
محاسب مسافت توپ
time keeper
وقت نگهدار
time keeper
وقت نگه دار
keeper
[protector]
[presever]
نگاهدار
[محافظ ]
goal keeper line
خط دروازه بان
aviation sotre keeper
انبار دار قسمت هواپیمایی
penalty time keeper
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
changing the goal keeper
تعویض دروازه بان
book value
بهای دفتری
book value
ارزش دفتری
by the book
ازروی کتاب
that is my book
این
that book
این کتاب
that book
ان کتاب
by the book
کتابی
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
very many book
کتابهای خیلی زیاد
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
with out book
برون سند کتابی ازبر
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
your book
کتابتان
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
your book
کتاب شما
this book is yours
این کتاب مال شما ست
here is my book
کتاب من اینها
here is my book
اینست کتاب من
book
بداخلاق
the book is out of p
کتاب تمام شده است
the a of a book
خوانندگان کتابی
that is my book
کتاب من است
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
book one
جلد نخستین
book
رزرو کردن توقیف کردن
book
شماره بازیگرخطاکار
book
دفتر
book
ثبت کردن
to book something
چیزی را رزرو کردن
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
کتاب
book
فصل یاقسمتی از کتاب
book one
کتاب نخست
book
مجلد دفتر
to book something
چیزی را سفارش دادن
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
tou book
لباس تکواندو
word book
لغت نامه
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book
کتاب سفید
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
waste book
دفتر باطله
word book
دیکشنری
woman of the book
کتابیه
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
the book is my property
کتاب مال من است
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
thank tou for that book
متشکرم
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
text book
رساله
text book
کتاب اصلی دریک موضوع
text book
کتاب درسی
telephnone book
دفتر تلفن
the book is print
کتاب زیر چاپ است
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
book of matches
جعبهکبریت
to consult a book
سرکتاب باز کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
to bring to book
حساب پس گرفتن
to bring to book
بازخواست کردن از
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
book a seat
جا رزرو کردن
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
time book
دفتر ثبت ساعات کار
pension book
برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
bound book
کتابپربرگ
What is the title of the book ?
عنوان این کتاب چیست ؟
book ends
کتابنگهدار
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
To talk like a book .
لفظ قلم صحبت کردن
throw the book at
<idiom>
شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
People of the Book
پیروان کتاب مقدس
[ دین]
telephone book
راهنمای تلفن
spine of the book
تیرهپشتیکتاب
address book
دفترچه تلفن
guest book
دفترچهمیهمانها
phrase book
لغتنامهمسافرت
reference book
کتابمرجع
rent book
کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
exercise book
کتابتمرین
rule book
کتابقانون
Please fetch the book.
لطفا"بروکتاب رابیاور
cookery book
کتابآشپزی
code book
کتابرمزگشا
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
book token
کارتخریدکتاب
when reading a book
در حال خواندن کتابی
telephone book
دفتر تلفن
phone book
کتاب راهنمای تلفن
word book
واژه نامه
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book
سالنامه
word book
کتاب لغت
word book
کتاب لغت
word book
قاموس
book plate
برچسب کتاب
book plates
برچسب کتاب
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
log book
رخداد نامه
log book
رخداد نگاشت
log book
دفتر رخدادهای روزانه
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book
کتاب کاریکاتور
word book
فرهنگ لغات
he stole my book
کتابم را دزدیدند
check book
کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book
بازخواست کردن از
book review
مقاله درباره کتاب
book review
انتقاد از کتاب
book og kings
سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings
کتاب پادشاهان
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms
زبور حضرت داود
book of psalms
زبور داود
book of proverbs
کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account
دفترحساب
cheque book
دفترچه چک
cheque book
دسته چک
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book
دفتریادداشت سوابق توپ
gun book
دفترچه خدمت توپ
guide book
راهنمای مسافران
guide book
کتاب راهنما
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book
قوطی مگس ساختگی
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book
دفتر روزنامه
copy book
دفتر کپیه
condition book
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
class book
کتاب کلاسی
book of account
دفتر روزنامه
book of account
دفتر کل
book move
حرکت کتابی شطرنج
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book
دفتر بروات
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
bell book
دفتر موتورخانه
account book
دفتر حساب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com